راندن گرفتن ؛ شروع بانجام کردن. آغاز بکار کردن : امیر علی قریب. . . در پیش کار ایستاده ، کارهای دولتی را راندن گرفت. ( تاریخ بیهقی ) .
راندن گرفتن ، شروع برفتن کردن . آغاز کردن بروانه شدن : آن مردم حشری هزیمت کرد و لشکری چون هزیمت دید نیز راندن گرفت. ( تاریخ سیستان ) .