راندمان
/rAndemAn/
مترادف راندمان: بازده، حاصل، عملکرد، کارآیی، کارکرد
برابر پارسی: بازده، بهره وری
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) کار کرد نتیجه کار . توضیح : احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (فیزیک ) نسبت کار مفید یک دستگاه به مقدار انرژی که در آن به کار می رود، بازده.
جدول کلمات
مترادف ها
کفایت، سودمندی، بهره وری، بازده، کارایی، راندمان، تولید، میزان لیاقت، پرکاری، فعالیت مفید، عرضه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کارکرد
درست است که ما در زبان پارسی واژه ( بازدهی ) را داریم ولی واژه ( راندمان ) نه تنها با تکواژهای پارسی بلکه با قواعد زبانی پارسی نیز هم خوانی دارد. چرا؟
چون راندمان از دوبخش:
راند:بُن گذشته کارواژه ( راندن )
... [مشاهده متن کامل]
مان: پسوندِ مان ( مان پسوندی پارسی است )
ساخته شده است.
در زبان پارسی پسوند ( مان ) با بُن گذشته همراه می شود نمونه: گفتمان ( گفت. مان ) /دیدمان ( دید. مان ) و. . . . و همچنین راند. مان
از نظر چمشناختی نیز همخوانی دارد چراکه با کارواژه ( راندن ) همراه می باشد.
چون راندمان از دوبخش:
راند:بُن گذشته کارواژه ( راندن )
... [مشاهده متن کامل]
مان: پسوندِ مان ( مان پسوندی پارسی است )
ساخته شده است.
در زبان پارسی پسوند ( مان ) با بُن گذشته همراه می شود نمونه: گفتمان ( گفت. مان ) /دیدمان ( دید. مان ) و. . . . و همچنین راند. مان
از نظر چمشناختی نیز همخوانی دارد چراکه با کارواژه ( راندن ) همراه می باشد.
عمل کرد