پس اندر ز رامشگران دوهزار
همه ساخته رود روز شکار.
فردوسی.
زده ببزم تو رامشگران بدولت توگهی چکاوک و گه راهی و گهی قالوس.
منوچهری.
برآورد رامشگر کابلی ره رود با خامه زابلی.
اسدی.
بدش نغز رامشگری چنگزن یکی نیمه مرد و یکی نیمه زن.
اسدی.
و رامشگر چون سرکیس رومی وباربد که این همه نواها نهاده است و دستانها. ( مجمل التواریخ و القصص ).خروش چنگ رامشگر برآمد
بخار می ز معده بر سر آمد.
نظامی.
غزل برداشته رامشگر رودکه بدرود ای نشاط و عیش بدرود.
نظامی.
|| خواننده . ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ شاهنامه ) ( برهان ) ( ولف ). درست مقابل مویه گر. ( فرهنگ شاهنامه ). خنیاگر. ( ناظم الاطباء ) ( شرفنامه منیری ) ( برهان ) ( فرهنگ خطی ) ( فرهنگ اوبهی ) ( شعوری ج 2 ورق 5 ). سرودگوی. ( فرهنگ سروری ) ( صحاح الفرس ) ( شرفنامه منیری ). گوینده. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( منتخب اللغات ). نغمه ساز. ( ناظم الاطباء ) : با ماه سمرقند کن آیین سپرجی
رامشگر خوب آور با نغمه چون قند.
عماره مروزی.
نقل ما خوشه انگور بود ساغر سفج بلبل و صلصل رامشگر و در دست عصیر.
ابوالمثل.
زمین باغ گشت از کران تا کران ز شادی و آواز رامشگران.
فردوسی.
برآمد هم آواز رامشگران همه شهر روم از کران تا کران.
فردوسی.
سپهدار کیخسروو مهتران نشستند و خواندند رامشگران.
فردوسی.
بر آواز رامشگران می خورندچو ما مردمان رابکس نشمرند.
فردوسی.
می آورد [ کیخسرو ] و رامشگران را بخواندبیشتر بخوانید ...