رامْبْرانْت، هارْمِنْس وان رایْن (۱۶۰۶ـ۱۶۶۹)(Rembrandt, Harmensz van Rijn)
پرتره رامبرت
نقاش و باسمه کار هلندی. از پرکارترین و برجسته ترین هنرمندان اروپای قرن ۱۷ بود. بین سال های ۱۶۲۹ و ۱۶۶۹ نزدیک به ۶۰ تک چهرۀ نافذ از خویش کشید. مضامین دینی هم نقاشی می کرد؛ و قریب ۳۰۰ چاپنقش تیزابیپدید آورد. از گروه چهره های نظرگیرش، درس کالبدشناسی دکتر تولپ (۱۶۳۲؛ موزه لاهه)، و کشیک شب (۱۶۴۲؛ موزۀ ملی، آمستردام) درخور ذکرند. رامبرانت پسر چهارم آسیابانی توانگر بود. در ۱۶۲۰ مدت کوتاهی در دانشگاه لیدن درس خواند، سپس سه سال در کارگاه یان وان سواننبورخ در لیدن به کار پرداخت، و نزدیک شش ماه نیز در آمستردام شاگرد پیتر لاستمان بود. از رهگذر این دو نقاش، به ویژه لاستمان، و دیگر معاصرانش، همچون هونتهورست، که به ایتالیا سفر کرده بودند، پرداختِ نمایشیِ سایه روشنِ برگرفته از کاراوادجو را آموخت؛ این ویژگی در یکی از نخستین آثارش با نام فیلسوف (نگارخانۀ ملی لندن) تجسّم یافته است. در ۱۶۳۱ در آمستردام سکونت گزید، و دَه سال را با توفیق سپری کرد. در ۱۶۳۴ با ساسکیا وان اُیلمبورخ ازدواج کرد، دختری از خانواده ای ثروتمند، که محور زندگی و هنر او شد. تکچهرۀ خود هنرمند او با ساسکیا پرده ای سرشار از سرور است. ساسکیا را در نقش های مختلف دیگری نیز تصویر کرد. از طریق تک چهره سازی ثروتی به هم رساند، و آن را خرج تجمّلات شخصی و گردآوری آثار هنری کرد. در ۱۶۴۲ بخت از او رو برتافت. ساسکیا درگذشت و گروه چهرۀ کشیک شب (که نام کامل آن گروهان شبه نظامی سروان فرانس بانینگ کوک و ستوان ویلم وان رویتنبورخ بود) شروع کاهش محبوبیت او شد؛ این تابلو آرایشی نامتعارف داشت و برخلاف میل سفارش دهندگانش، اشخاصِ تصویرشده، اهمیت یکسانی نداشتند. رامبرانت ورشکسته شد، و خدمتکار خانه اش، هندریکیه استوفلس، مراقبت از او و پسرش تیتوس را برعهده گرفت، و مدل او هم شد؛ و رامبرانت، پرتلاش، همچنان به کار خود ادامه داد. معنویت آثارش فزونی گرفت، و تابلوهایی همچون نمایندگان صنف بزّازی، و عروس یهود (موزۀ ملی، آمستردام) را آفرید که از شاهکارهای متأخر اوست. شاگردان بسیاری داشت؛ ازجمله خرارت دوئو و کارِل فابریتسیوس. رامبرانت در وسترکرک، آمستردام، به خاک سپرده شد؛ خانه اش اکنون موزۀ آثار اوست. بیش از ۶۰۰ نقاشی، و نزدیک به ۲هزار طراحی از رامبرانت برجا مانده است؛ برخلاف بیشتر معاصرانش که در زمینه های نسبتاً محدودی کار می کردند، تقریباً هر نوع موضوعی را به تصویر کشیده است. خودنگاری هایش، از جوانی تا پیری، تحلیلی است در چهرۀ ظاهری و حالات ذهنی او، که در سال های آخر عمر به راستی تأثرانگیزند؛ به طور کلی رامبرانت در بازنمایی سالخوردگان ذکاوت خاصّی داشت. در منظره پردازی (با گرفتن سرنخ هایی از هرکولس سخرس و وان خوئی یِن) آثار باشکوهی خلق کرد؛ همچونپل سنگی (موزۀ ملی، آمستردام). در مضامین دینی، ازجمله در تابلوی زن زناکار (نگارخانۀ ملی، لندن)، از شکوهِ نمایشی، با پیکرهای کوچک و پس زمینۀ پهناور، تا بازنمایی تعابیر عمیق انسانی از داستان های مسیحی پیش رفت. سازوکارهای رامبرانت پاسخگوی اندیشه های اویند. با رنگ گذاری ضخیم در نقاشی های رنگِ روغنی اش، حیات و حجم را باز می نماید. در بسیاری از چاپنقش های تیزابی و طراحی هایش، توانایی دیگری تجلّی یافته است: چابکی، آزادی و شادابی. در چاپنقش سازی به کامیابی بزرگی دست یافت؛ صدسکه ای (شفادادنبیماران توسط مسیح)، وسه درخت از آن جمله اند.
پرتره رامبرت
نقاش و باسمه کار هلندی. از پرکارترین و برجسته ترین هنرمندان اروپای قرن ۱۷ بود. بین سال های ۱۶۲۹ و ۱۶۶۹ نزدیک به ۶۰ تک چهرۀ نافذ از خویش کشید. مضامین دینی هم نقاشی می کرد؛ و قریب ۳۰۰ چاپنقش تیزابیپدید آورد. از گروه چهره های نظرگیرش، درس کالبدشناسی دکتر تولپ (۱۶۳۲؛ موزه لاهه)، و کشیک شب (۱۶۴۲؛ موزۀ ملی، آمستردام) درخور ذکرند. رامبرانت پسر چهارم آسیابانی توانگر بود. در ۱۶۲۰ مدت کوتاهی در دانشگاه لیدن درس خواند، سپس سه سال در کارگاه یان وان سواننبورخ در لیدن به کار پرداخت، و نزدیک شش ماه نیز در آمستردام شاگرد پیتر لاستمان بود. از رهگذر این دو نقاش، به ویژه لاستمان، و دیگر معاصرانش، همچون هونتهورست، که به ایتالیا سفر کرده بودند، پرداختِ نمایشیِ سایه روشنِ برگرفته از کاراوادجو را آموخت؛ این ویژگی در یکی از نخستین آثارش با نام فیلسوف (نگارخانۀ ملی لندن) تجسّم یافته است. در ۱۶۳۱ در آمستردام سکونت گزید، و دَه سال را با توفیق سپری کرد. در ۱۶۳۴ با ساسکیا وان اُیلمبورخ ازدواج کرد، دختری از خانواده ای ثروتمند، که محور زندگی و هنر او شد. تکچهرۀ خود هنرمند او با ساسکیا پرده ای سرشار از سرور است. ساسکیا را در نقش های مختلف دیگری نیز تصویر کرد. از طریق تک چهره سازی ثروتی به هم رساند، و آن را خرج تجمّلات شخصی و گردآوری آثار هنری کرد. در ۱۶۴۲ بخت از او رو برتافت. ساسکیا درگذشت و گروه چهرۀ کشیک شب (که نام کامل آن گروهان شبه نظامی سروان فرانس بانینگ کوک و ستوان ویلم وان رویتنبورخ بود) شروع کاهش محبوبیت او شد؛ این تابلو آرایشی نامتعارف داشت و برخلاف میل سفارش دهندگانش، اشخاصِ تصویرشده، اهمیت یکسانی نداشتند. رامبرانت ورشکسته شد، و خدمتکار خانه اش، هندریکیه استوفلس، مراقبت از او و پسرش تیتوس را برعهده گرفت، و مدل او هم شد؛ و رامبرانت، پرتلاش، همچنان به کار خود ادامه داد. معنویت آثارش فزونی گرفت، و تابلوهایی همچون نمایندگان صنف بزّازی، و عروس یهود (موزۀ ملی، آمستردام) را آفرید که از شاهکارهای متأخر اوست. شاگردان بسیاری داشت؛ ازجمله خرارت دوئو و کارِل فابریتسیوس. رامبرانت در وسترکرک، آمستردام، به خاک سپرده شد؛ خانه اش اکنون موزۀ آثار اوست. بیش از ۶۰۰ نقاشی، و نزدیک به ۲هزار طراحی از رامبرانت برجا مانده است؛ برخلاف بیشتر معاصرانش که در زمینه های نسبتاً محدودی کار می کردند، تقریباً هر نوع موضوعی را به تصویر کشیده است. خودنگاری هایش، از جوانی تا پیری، تحلیلی است در چهرۀ ظاهری و حالات ذهنی او، که در سال های آخر عمر به راستی تأثرانگیزند؛ به طور کلی رامبرانت در بازنمایی سالخوردگان ذکاوت خاصّی داشت. در منظره پردازی (با گرفتن سرنخ هایی از هرکولس سخرس و وان خوئی یِن) آثار باشکوهی خلق کرد؛ همچونپل سنگی (موزۀ ملی، آمستردام). در مضامین دینی، ازجمله در تابلوی زن زناکار (نگارخانۀ ملی، لندن)، از شکوهِ نمایشی، با پیکرهای کوچک و پس زمینۀ پهناور، تا بازنمایی تعابیر عمیق انسانی از داستان های مسیحی پیش رفت. سازوکارهای رامبرانت پاسخگوی اندیشه های اویند. با رنگ گذاری ضخیم در نقاشی های رنگِ روغنی اش، حیات و حجم را باز می نماید. در بسیاری از چاپنقش های تیزابی و طراحی هایش، توانایی دیگری تجلّی یافته است: چابکی، آزادی و شادابی. در چاپنقش سازی به کامیابی بزرگی دست یافت؛ صدسکه ای (شفادادنبیماران توسط مسیح)، وسه درخت از آن جمله اند.