رام یافتن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) مطیع و فرمانبردار دیدن. در حال تسلیم دیدن. در زیر فرمان یافتن. غیرعاصی و خاطی دیدن. از سرکشی دور یافتن : ز وصلم کام خواهی یافت آخرزمان را رام خواهی یافت آخر.ناظم هروی ( از ارمغان آصفی ).