رام شدنی


معنی انگلیسی:
tractable, tamable, manageable

مترادف ها

amenable (صفت)
تابع، متمایل، رام، رام شدنی، قابل جوابگویی

docile (صفت)
رام، رام شدنی، سر براه، مطیع، سربزیر، تعلیم بردار

obedient (صفت)
رام، رام شدنی، سر براه، خاضع، فرمانبردار، مطیع، سربزیر، خاشع، حرف شنو

tamable (صفت)
رام شدنی، رام کردنی

tameable (صفت)
رام شدنی، رام کردنی

فارسی به عربی

مطیع

پیشنهاد کاربران

بپرس