رام داشتن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) آرام کردن. ساکت کردن. رام کردن. || خوش داشتن. شاد داشتن : دل خویش باید که در جنگ سخت چنان رام دارد که با تاج و تخت.فردوسی.