رافقه

لغت نامه دهخدا

( رافقة ) رافقة. [ ف ِ ق َ ] ( اِخ ) شهری است که بنایش متصل به رقة است هر دو شهر مذکور در کنار فرات واقع شده و میانشان سیصد ذراع فاصله است. شهر رافقة دو سور داردو میان این دو فصیلی حایل شده و در عین حال هم مربوط به هم دیگر وهم مربوط به رقه هستند و این آخری در ایام تاتارها خراب شده است. و از آن زمان تاکنون رافقة را «رقة» نامند. ( از معجم البلدان ج 4 و انساب سمعانی ). صاحب مجمل التواریخ بنای آن را به منصور نسبت داده است. رجوع به مجمل التواریخ والقصص ص 332 شود. وسامی گوید: قصبه ای بود در روبروی شهر قدیمی رقة و در محل رقه کنونی ، که منصور خلیفه عباسی آن را بسال 155 هَ. ق. بنا کرده است. این قصبه بعدها وسعت پیداکرده و بمرور زمان با ویرانه شدن رقة، بازار و صادرات و واردات آن به رافقة منتقل گردیده و از اینروی نام «رقة» بدین قصبه اطلاق گشته و نام «رافقة» متروک شده است. ( از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ). و رجوع به الوزراء و الکتاب ص 210 و لغت «رقة» در همین لغت نامه شود.

فرهنگ فارسی

شهری است که بنایش متصل به رقه است هر دو شهر مذکور در کنار فرات واقع شده و میانش سیصد ذراع فاصله است .

پیشنهاد کاربران

رافقه : مهربان - نیکوکار - ‎ نیک کردار
رافقه : رافقه اسم دختر ( عربی ) به معنی : رافقه مونث رافق ‎ - 1 نرمی مهربانی
‎ - 2 نیکوکار ، نکوکردار

بپرس