رافع بن هرثمه الیساری، یا ابن نومَرْد، یکی از سرداران آل طاهر و حاکم خراسان از جانب محمد بن طاهر از سال ۲۷۱ هجری بود. وی بر طبرستان در سال ۲۷۷ در دوران موفق عباسی چیره شد.
رافع نوه ولایتمدار اموی خراسان، نصر بن سیار بود و از طرفداران سابق طاهریان، که علیه ظلم و استبداد حکومت علی بن عیسی شورش کرده بود. او متحدان زیادی داشت از جمله ترکان قرلق و تغوزا غوزه. رافع تسلیم مأمون نشد مگر در سال ۱۹۳ هجری قمری که چاره دیگری نداشت. مأمون پس از آن تصمیم گرفت تا حسن برادر فضل بن سهل را والی بغداد کند اما مردم بیشتر از قبل احساس اسارت داشتند و ناراضی بودند. رافع بن هرثمه به نزد خلیفه رفت تا این خبر را به او برساند و خلیفه از شورش مردم جنوب عراق و حجاز باخبر کند. فضل خلیفه را وادار کرد که ضمن ورود رافع او را به بند بکشد. از طرفی مردم با باقی مانده سپاه بغداد متحد شدند و حسن را از بغداد بیرون کردند اما پس از مدتی میان این دو صلح صورت گرفت و حسن به بغداد بازگشت. در زمانی که کشورگشایی های یعقوب و عمرو رو به فزونی بود کسانی مثل رافع بن هرثمه و اسماعیل بن احمد بودند که در مقابل آن ها ایستادند و خراسان را از سلطهٔ صفاریان خارج کردند. در سال ۲۷۱هجری قمری خلیفه معتمد، محمد بن طاهر را والی خراسان کرد اما او پایهٔ این حکومت را لرزان می دید پس زحمت آمدن به خود نداد و رافع بن هرثمه را جانشین خود کرد.
... [مشاهده متن کامل]
عمرو برادر و جانشین یعقوب، دیگر برادر خود را که علی نام داشت در کرمان زندانی کرد. علی به برادرش عمرو خیانت کرد و با خجستانی دشمن او متحد و نزد رافع بن هرثمه در طبرستان که یکی دیگر از دشمنان او بود گریخت. در زمانی که خجستانی کشته شد یکی از موانع صفاریان برای تسلط به خراسان از بین رفت اما لشکریان خجستانی رافع بن هرثمه را به عنوان سردار خود برگزیدند و او راه خجستانی را که بازگرداندن طاهریان بود ادامه داد.
قدرت رافع روز به روز افزایش پیدا می کرد او به کمک علی بن حسین مروروزی و لشکریان سامانی، ابو طلحه را از مرو و نایب او را در سال ۲۷۲هجری قمری از هرات بیرون کرد. رافع در همان سال به خوارزم حمله کرد و با غنایم بسیار زیادی برگشت. در سال ۲۷۵ هجری قمری به گرگان و طبرستان لشکرکشی کرد و حکومت محمد بن زید را تمام کرد. محمد به استرآباد فرار کرد و رافع به مدت دو سال او را محاصره کرد. نرخ خواربار گران شد و وضعیتی بحرانی به وجود آمد. دیگر هیچ خوراکی باقی نمانده بود و یک مثقال نمک برابر با دو مثقال سیم بود. محمد بن زید به ساری فرار کرد و رافع لشکری را به دنبال او فرستاد و در چالوس محمد بن هارون، علی بن کالی را محاصره کرد. خبر که به رافع رسید با لشکریانش به محمد بن زید حمله برد و به دنبال او به دیلمان رفت. سرتاسر دیلم را نیز تصرف کرد. در سال بعد به قزوین و سپس به ری رفت و تا مرگِ موفق در آنجا بود.
رافع نوه ولایتمدار اموی خراسان، نصر بن سیار بود و از طرفداران سابق طاهریان، که علیه ظلم و استبداد حکومت علی بن عیسی شورش کرده بود. او متحدان زیادی داشت از جمله ترکان قرلق و تغوزا غوزه. رافع تسلیم مأمون نشد مگر در سال ۱۹۳ هجری قمری که چاره دیگری نداشت. مأمون پس از آن تصمیم گرفت تا حسن برادر فضل بن سهل را والی بغداد کند اما مردم بیشتر از قبل احساس اسارت داشتند و ناراضی بودند. رافع بن هرثمه به نزد خلیفه رفت تا این خبر را به او برساند و خلیفه از شورش مردم جنوب عراق و حجاز باخبر کند. فضل خلیفه را وادار کرد که ضمن ورود رافع او را به بند بکشد. از طرفی مردم با باقی مانده سپاه بغداد متحد شدند و حسن را از بغداد بیرون کردند اما پس از مدتی میان این دو صلح صورت گرفت و حسن به بغداد بازگشت. در زمانی که کشورگشایی های یعقوب و عمرو رو به فزونی بود کسانی مثل رافع بن هرثمه و اسماعیل بن احمد بودند که در مقابل آن ها ایستادند و خراسان را از سلطهٔ صفاریان خارج کردند. در سال ۲۷۱هجری قمری خلیفه معتمد، محمد بن طاهر را والی خراسان کرد اما او پایهٔ این حکومت را لرزان می دید پس زحمت آمدن به خود نداد و رافع بن هرثمه را جانشین خود کرد.
... [مشاهده متن کامل]
عمرو برادر و جانشین یعقوب، دیگر برادر خود را که علی نام داشت در کرمان زندانی کرد. علی به برادرش عمرو خیانت کرد و با خجستانی دشمن او متحد و نزد رافع بن هرثمه در طبرستان که یکی دیگر از دشمنان او بود گریخت. در زمانی که خجستانی کشته شد یکی از موانع صفاریان برای تسلط به خراسان از بین رفت اما لشکریان خجستانی رافع بن هرثمه را به عنوان سردار خود برگزیدند و او راه خجستانی را که بازگرداندن طاهریان بود ادامه داد.
قدرت رافع روز به روز افزایش پیدا می کرد او به کمک علی بن حسین مروروزی و لشکریان سامانی، ابو طلحه را از مرو و نایب او را در سال ۲۷۲هجری قمری از هرات بیرون کرد. رافع در همان سال به خوارزم حمله کرد و با غنایم بسیار زیادی برگشت. در سال ۲۷۵ هجری قمری به گرگان و طبرستان لشکرکشی کرد و حکومت محمد بن زید را تمام کرد. محمد به استرآباد فرار کرد و رافع به مدت دو سال او را محاصره کرد. نرخ خواربار گران شد و وضعیتی بحرانی به وجود آمد. دیگر هیچ خوراکی باقی نمانده بود و یک مثقال نمک برابر با دو مثقال سیم بود. محمد بن زید به ساری فرار کرد و رافع لشکری را به دنبال او فرستاد و در چالوس محمد بن هارون، علی بن کالی را محاصره کرد. خبر که به رافع رسید با لشکریانش به محمد بن زید حمله برد و به دنبال او به دیلمان رفت. سرتاسر دیلم را نیز تصرف کرد. در سال بعد به قزوین و سپس به ری رفت و تا مرگِ موفق در آنجا بود.