رافخ

لغت نامه دهخدا

رافخ. [ ف ِ ] ( ع ص ) فراخ ؛ عیش رافخ ؛ زیست فراخ. ( از المنجد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). عیش رافخ ؛ یعنی فراخ. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس