جان گر از سینه ما شاد برون می آید
کی خیال توام از یاد برون می آید
به امیدی که به سرو قد او دل بندد
قمری از بیضه فولاد برون می آید.چندان که صحن باغ ز برگ خزان پر است
از ناخن شکسته دلم بیش از آن پر است.
( تذکره نصرآبادی ص 393 ).
و رجوع به دانشمندان آذربایجان ص 220 و ذریعة ج 9 ص 347 شود.