نبد در دلش کژی و کاستی
نجستی بجز خوبی و راستی.
فردوسی.
و گر آشتی جوید و راستی نبینی بدلش اندرون کاستی.
فردوسی.
|| صداقت طلبیدن : زنهار آذری ز کسان راستی مجوی
نتوان نمود راست درخت خمیده را.
آذر اسفراینی ( از ارمغان آصفی ).
|| جستجوی حقیقت و راستی و عدالت و حق : همه راستی جوی و فرزانگی
ز تو دور باد آز و دیوانگی.
فردوسی.
که من با تو هرگز نکردم بدی همی راستی جستم و بخردی.
فردوسی.
جز از راستی هر که جوید زدین بر او باد نفرین بی آفرین.
فردوسی.