راست گردانیدن

لغت نامه دهخدا

راست گردانیدن. [ گ َ دَ ] ( مص مرکب ) مستقیم کردن. استقامت بخشیدن. از کجی و انحناء بدر آوردن. اتراص ، تتریص ؛ محکم و راست گردانیدن. ( منتهی الارب ). تسدید؛ راست گردانیدن. ( از آنندراج ). تقویم ؛ راست گردانیدن. ( منتهی الارب ). || درست گردانیدن. تحقق بخشیدن. به انجام رساندن. تصدیق ؛ راست گردانیدن. ( آنندراج ).
- راست گردانیدن سوگند ؛ وفا کردن به آن. عمل کردن بسوگند. ابرار؛ راست گردانیدن سوگند: ابرالیمین ؛ راست گردانید سوگند را. ( منتهی الارب ) : یکی از بنی اسرائیل سوگند خورده بود که ریش فرعون را شکال بند اسب گرداند آنروز سوگند خود را راست گردانید. ( قصص الانبیاء ص 109 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس