راست کردار
معنی انگلیسی:
upright
لغت نامه دهخدا
راست کردار. [ ک ِ ] ( ص مرکب ) راست فعل. که کردار براست دارد. نیک افعال و خوش معامله. ( آنندراج ). نیکوکار و خوش معامله. ( ناظم الاطباء ). درستکار. راستکار. صحیح العمل. آنکه در کارها رعایت راستی و امانت کند : و گفت خواهد آمد بشما رسول راستگو و راست کردار. ( قصص الانبیاء ص 21 ). و رجوع به راست کرداری شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - نیکو کار نیک افعال صحیح العمل درستکار : [[ شخص راست کردار همه جا موفق است . ۲ - خوش معامله .
راست کار، درستکار، نیکوکار
فرهنگ عمید
راست کار، درستکار، نیکوکار.