راست شمردن. [ ش ِ / ش ُ م َ / م ُ دَ ] ( مص مرکب ) درست انگاشتن ، راست حساب کردن. راست داشتن. راست پنداشتن. || حقیقت و صدق بکار داشتن : خاطر شاه را چو آینه دان همه نقشی در او معاینه دان آنکه تا بود نقش راست شمرد نقش کژ پیش او نشاید برد.
اوحدی.
فرهنگ فارسی
درست انگاشتن . راست حساب کردن .
پیشنهاد کاربران
تصدیق کردن
- مصدق داشتن ؛ تصدیق کردن. به درستی آن گواهی دادن. به راستی و به درستی پذیرفتن. باور کردن : خدای را به یگانی بدان و از پس او به هرچه گفت رسول ورا مصدق دار. ناصرخسرو.