راست دیدن

لغت نامه دهخدا

راست دیدن. [ دی دَ ] ( مص مرکب ) مستقیم دیدن. بر استقامت دیدن. مقابل نادرست و کژدیدن :
توانی بر او کار بستن فریب
که نادان همه راست بیند وریب.
ابوشکور بلخی.
چشم چپ خویشتن بر آرم
تا دیده نبیندت بجز راست.
سعدی.
|| درست دیدن. حقیقت دیدن. بر صواب دیدن.

فرهنگ فارسی

مستقیم دیدن . بر استقامت دیدن

پیشنهاد کاربران

بپرس