راست باز. ( نف مرکب ) که راست بازد. که در بازی غدر و تزویر و دورویی نکند. که جر نزند. که در قمار دغلی نکند. پاکباز. که دغا و دغل نکند در قمار. مقابل دغل باز: هو تقی الظرف ؛ یعنی امین راست باز است ، نه خائن و دغل باز. ( منتهی الارب ).راست. ( یادداشت مؤلف ). بی غدر و تزویر : این کارزنان راست باز است افسون زنان بد دراز است.
نظامی.
- راست باز و پاکباز ؛ آنکه در بازی و بمجاز در کارها بی غدر و تزویر باشد. || صادق.( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || امانت دار. راست معامله. ( آنندراج ). || دیندار. با اعتقاد. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
که راست بازد که در بازی غدر و تزویر و دو رویی نکند .
فرهنگ عمید
بی حیله و نیرنگ، درستکار: نداریم بر پردۀ کج بسیچ / به جز راست بازی ندانیم هیچ (نظامی۶: ۱۱۳۷ ).