راست انداختن. [ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) مستقیم افکندن. مقابل کژ انداختن. مقابل کج انداختن. راست افکندن : ناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست.
ناصرخسرو.
و رجوع به راست انداز و راست اندازی شود. - راست درانداختن ؛ انداختن بی کژی و انحراف. راست درافکندن.