رازل

لغت نامه دهخدا

رازل. [ زِ ] ( اِخ ) نام راوی اشعار استاد رودکی سمرقندی همچون مج :
بلبل بشود رازل راوی و بخواند
بیت و غزل رودکی اندر حق عیّار
رازل نه همانا که بدی همچو نظامی
در صدر نظام الدین برخواندن اشعار.
سوزنی.
رجوع به تاریخ ادبیات در ایران دکتر صفا ج 1 ص 110 شود.

فرهنگ فارسی

نام راوی اشعار استاد رودکی سمرقندی همچون مج .

پیشنهاد کاربران

رازل هم معنیشو بنویسید یعنی مرموز ، زبل ، زرنگ ، تیز ، میستری

بپرس