رازح

لغت نامه دهخدا

رازح. [ زِ ] ( ع ص ) هلاک شونده از لاغری. ( از اقرب الموارد ). || شتر افتاده از لاغری. ج ، رُزَّح. ( منتهی الارب ).

رازح. [ زِ ] ( اِخ ) نام پدر قبیله ای است از خولان. ( منتهی الارب ). پدر قبیله ای است از خولان بن عمروبن حاف بن قضاعة که به شام فرودآمد. ( از تاج العروس ).

رازح. [ رِ ] ( اِخ ) نام پدر عاصم محدثی است.( از منتهی الارب ) ( تاج العروس ). رجوع به عاصم شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس