لغت نامه دهخدا
راجه. [ ج َ / ج ِ ] ( اِخ ) معروف به میرزا راجه از بزرگان راجه های هند بود. او خال شهاب الدین محمدشاه جهان که شاهجهان آباد بدو منسوب است میباشد. نصرآبادی گفته است «که دارای طبعی موزون بوده است ». نسخه دیوان راجه که در 1151 نوشته شده در بنگاله پیدا شده است. ( الذریعه قسم 2 از جزء 9 ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
دانشنامه آزاد فارسی
راجِه (rajah)
راجِه
(یا: راج، برگرفته از واژۀ سانسکریت راجان به معنی پادشاه) عنوانی که هندوها به پادشاهان و شاهزادگان هندی می دادند. بعدها به حاکمان جزء و رؤسای قبایل نیز راجه گفته می شد. این عنوان غالباً دربارۀ حاکمان و رؤسای قبایل در مالزی نیز به کار رفته است. عنوان مهاراجه (پادشاه بزرگ) گاهی دربارۀ شاهزادگان هندی در دورۀ سلطۀ انگلستان بر آن کشور به کار می رفت.
راجِه
(یا: راج، برگرفته از واژۀ سانسکریت راجان به معنی پادشاه) عنوانی که هندوها به پادشاهان و شاهزادگان هندی می دادند. بعدها به حاکمان جزء و رؤسای قبایل نیز راجه گفته می شد. این عنوان غالباً دربارۀ حاکمان و رؤسای قبایل در مالزی نیز به کار رفته است. عنوان مهاراجه (پادشاه بزرگ) گاهی دربارۀ شاهزادگان هندی در دورۀ سلطۀ انگلستان بر آن کشور به کار می رفت.
wikijoo: راجه
پیشنهاد کاربران
آریایی:
راجه به مانای پادشاه در هندوستان با واژه های زیر پیوند دارد:
rex
regal
royal
rial
ری ( شهر ری به مانای شهر پادشاهی )
مهاراجه ( پادشاه بزرگ ) >مَه= بزرگ
راجه به مانای پادشاه در هندوستان با واژه های زیر پیوند دارد:
ری ( شهر ری به مانای شهر پادشاهی )
مهاراجه ( پادشاه بزرگ ) >مَه= بزرگ
در زبان لکی یعنی مرتب کردن
در گفتار لری میانکوه:
به چوبهای بلند ستون سیاه چادر ( بهون، دوار ) راجه می گویند.
به چوبهای بلند ستون سیاه چادر ( بهون، دوار ) راجه می گویند.