راجح
لغت نامه دهخدا
راجح. [ ج ِ ] ( اِخ ) ابن قتادةبن ادریس بن مطاعن از امرای مکه که آن شهر را از دست عمال مصر خارج کرد و تا هنگام وفات در آنجا حکومت کرد و در زمان حکمرانی او فتنه و آشوب بسیار رخ داد و با پادشاهان مصر و یمن پیوسته در حال کشمکش و جدال بود. وفاتش در سال 654 هَ. ق. اتفاق افتاد. ( از اعلام زرکلی ج 1 ص 314 ).
فرهنگ فارسی
ابن قتاده بن ادریس بن مطاعن از امرای مکه که آن شهر را از دست عمال مصر خارج کرد و تا هنگام وفات در آنجا حکومت کرد و در زمان حکمرانی او فتنه و آشوب بسیار رخ داد و با پادشاهان مصر و یمن پیوسته در حال کشمکش و جدال بود وفاتش در سال ۶۵۴ ه اتفاق افتاد .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. افزون، غالب.
مترادف ها
راجح
پیشنهاد کاربران
راجح : راجحه : برتر. افضل. افزون. غالب . فائق .
اصطلاحی فقهی به معنای اطمینان بالا به اعتقاد خود که به مرتبۀ یقین نرسیده است، اما باعث آرامش و سکون نفس فرد می شود!
واضح