راتینج

لغت نامه دهخدا

راتینج. [ ن َ ] ( اِ ) راتیاج و رتیاج رخینه ، رخنیه و رشینه صمغ صنوبر است و آن سه نوع بود یک نوع روان بود که منعقد نشود و یک نوع صلب بود و سیاه و نوع سیم صلب بود بعد از آن که به آتش پخته باشند آن را فلفونیا خوانند و در زبان شیرازی زنگباری خوانند و بهترین وی آن بود که سپید بود و اندکی به زردی زند وبوی او مانند بوی صنوبر بود و طبیعت آن گرم و خشک است و عیسی گوید گرم است در سیم ، و خشک است در اول ، خشک و محلل بود و گوشت برویاند در ریش ها لیکن مهیج الم بود و زخمها را به اصلاح آورد با گلنار برای فتق عروق بکار رود و امثال این بیماری و وی سخن اعصاب بود و مصلح وی موم و روغن حی العالم بود و بدل آن علک البطم است و قند، و گویند بدل آن زفت کهن بود. رجوع به مفردات ابن بیطار ج 1 ص 135 و ج 2 ص 133 و مخزن الادویه ص 284 و آنندراج و تذکره اولی الالباب ضریر انطاکی ص 170 و تحفه حکیم مؤمن ص 115 شود. || صمغ زردی که بواسطه تقطیرگرفته میشود از ریشه سقز و غالباً کولوفان نامیده میشود . ( لاروس ج 1 ص 311 ).

فرهنگ فارسی

صمغ

فرهنگ عمید

= راتیانج

پیشنهاد کاربران

بپرس