رابع


معنی انگلیسی:
fourth

لغت نامه دهخدا

رابع. [ ب ِ ] ( ع ص ، اِ ) چهارم. چهارم کننده. ( منتهی الارب ). || ربیع رابع؛ بهار بسیار فراخ با ارزانی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): سیقولون ثلثة رابعهم کلبهم. ( قرآن 22/18 ).
رابعه با رابع آن هفت مرد
گیسوی خود را بنگر تا چه کرد.
نظامی.
|| شتر نوبت آب رسیده در روز چهارم. ( ناظم الاطباء ). ج ، روابع. حمای ربع. ( ناظم الاطباء ).

رابع. [ ب ِ ] ( اِخ ) یکی از سلاطین پنجگانه مدیان است که بنی اسرائیل را بقتل رسانیدند. ( قاموس کتاب مقدس ).

فرهنگ فارسی

چهارم، چهارمی
( صفت ) ۱ - چهارم : [[ در درجه رابع قرار دارد ]] . ۲ - چهارم بار بچهارم رابعا .
یکی از سلاطین پنجگانه مدیان است که بنی اسرائیل را بقتل رسانیدند .

فرهنگ معین

(بِ ) [ ع . ] (ص . ) چهارم ، چهارمی .

فرهنگ عمید

چهارم، چهارمی.

پیشنهاد کاربران

بپرس