رابط
/rAbet/
مترادف رابط: پیوندگر، میانجی، واسطه
برابر پارسی: میانجی، وابسته
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - ربط دهنده پیوند دهنده . ۲ - واسطه میان دو تن دو گروه یا یک شخص و یک گروه میانجی : [[ او رابط بین رئیس و کارمندان اداره است ]] ۳ - نسبت میان موضوع و محمول مثلا : [[ انسان ناطق است ]] که ناطق نسبت داده شده به انسان و همان نسبت را رابط گویند یا آنچه را که سبب این نسبت شده رابط نامند .
راهب و مرد زاهد و حکیم از دنیا رمیده . راهب و زاهد .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. آنچه دو یا چند کلمه یا جمله را به هم پیوند می دهد.
۳. [قدیمی] راهب، زاهد، و حکیم ازدنیابریده.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه اسلامی
[ویکی اهل البیت] رابط (اسم الله). این صفحه مدخلی از فرهنگ قرآن است
این صفت فعل الهی به معنای ربط دادن، نیرو دادن و بستن است. این صفت، سه بار در مورد خداوند و در مورد نیرو بخشیدن به قلبها به کار رفته است.
فرهنگ قرآن، جلد 14، صفحه 319.
این صفت فعل الهی به معنای ربط دادن، نیرو دادن و بستن است. این صفت، سه بار در مورد خداوند و در مورد نیرو بخشیدن به قلبها به کار رفته است.
فرهنگ قرآن، جلد 14، صفحه 319.
wikiahlb: رابط_(اسم_الله)
دانشنامه آزاد فارسی
رابِط
(یا: رابطه؛ ربط؛ ترابط) در اصطلاح منطق، جزئی از قضیه که میان دو شیء مُدرَک ایجاد ارتباط می کند. رابط، که در قضیه های حملیه، محمول را به موضوع نسبت می دهد، بر دو نوع است: رابط غیر زمانی، که عبارت است از رابطه ای که در آن محمول مطلقاً و بی تقید به زمانی خاص به موضوع نسبت داده می شود، خواه به شکلی ایجابی یا به شکلی سلبی، مانند «است» و «نیست» در قضیه های «فرهنگ ایران گرانبار است» و «فرهنگ ایران نژادپرست نیست»؛ رابط زمانی، که در آن محمول در زمانی خاص به موضوع نسبت داده می شود، مثل «بود» و «نبود». رابط در قضایای شرطی با دو صورت فعلی مقدم و تالی مشخص می شود، مانند «اگر فرهنگ ایران را ارج ننهیم (مقدم)، هویت خود را از دست می دهیم (تالی)». رابط در زبان های اروپایی واجد استقلال است و به همراه موضوع و محمول سه جزء قضایای ثلاثی را می سازد.
(یا: رابطه؛ ربط؛ ترابط) در اصطلاح منطق، جزئی از قضیه که میان دو شیء مُدرَک ایجاد ارتباط می کند. رابط، که در قضیه های حملیه، محمول را به موضوع نسبت می دهد، بر دو نوع است: رابط غیر زمانی، که عبارت است از رابطه ای که در آن محمول مطلقاً و بی تقید به زمانی خاص به موضوع نسبت داده می شود، خواه به شکلی ایجابی یا به شکلی سلبی، مانند «است» و «نیست» در قضیه های «فرهنگ ایران گرانبار است» و «فرهنگ ایران نژادپرست نیست»؛ رابط زمانی، که در آن محمول در زمانی خاص به موضوع نسبت داده می شود، مثل «بود» و «نبود». رابط در قضایای شرطی با دو صورت فعلی مقدم و تالی مشخص می شود، مانند «اگر فرهنگ ایران را ارج ننهیم (مقدم)، هویت خود را از دست می دهیم (تالی)». رابط در زبان های اروپایی واجد استقلال است و به همراه موضوع و محمول سه جزء قضایای ثلاثی را می سازد.
wikijoo: رابط
مترادف ها
اتصال، بست، رابط، متصل کننده
میانجی، دلال محبت، دلال، رابط، واسطه
بستگی، رابطه، ارتباط، رابط، رابطه نامشروع
پیوندی، رابط، متصل کننده
رابط، وابسته به جفتگیری، ربطی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
واژه رابط
معادل ابجد 212
تعداد حروف 4
تلفظ rābet
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( بِ ) [ ع . ] ( اِفا. )
آواشناسی rAbet
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد 212
تعداد حروف 4
تلفظ rābet
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( بِ ) [ ع . ] ( اِفا. )
آواشناسی rAbet
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
واژگان مترادف و متضاد
میاندار، میانجی
دو نفر یا دو چیز را بهم ارتباط و نسبت و پیوند می دهد.
این واژه عربی و اسم فاعل ربط است و پارسی آن اینهاست:
آپْتاک ( آپت = ربط از سنسکریت: آپتی + پسوند فاعلی اک )
سَمپاک ( سمپ = ربط از سنسکریت: سَمپَریوج + پسوند اک )
آپْتاک ( آپت = ربط از سنسکریت: آپتی + پسوند فاعلی اک )
سَمپاک ( سمپ = ربط از سنسکریت: سَمپَریوج + پسوند اک )