رابح

لغت نامه دهخدا

رابح. [ ب ِ ] ( ع اِ ) یکی یا شتربچه ازمادر جدا شده. ج ، رباح. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || سوددهنده. نفعبخش. ( غیاث اللغات ). سودمند. مقابل خاسر. سودکننده. ( آنندراج ) :
حاصل و رابح و موجود به هر وقت ز تست
هرچه سلطان جهان را غرض و کام و هواست.
مسعودسعد.

فرهنگ فارسی

سودکننده، سوددهنده، سود آور، سودمند
( اسم ) سود بخش سود آور نفع دهنده .

فرهنگ معین

(بِ ) [ ع . ] (اِفا. ) سودبخش ، سودآور، نافع .

فرهنگ عمید

۱. سودکننده.
۲. سود دهنده، سودآور، سودمند.

پیشنهاد کاربران

بپرس