رابح. [ ب ِ ] ( ع اِ ) یکی یا شتربچه ازمادر جدا شده. ج ، رباح. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || سوددهنده. نفعبخش. ( غیاث اللغات ). سودمند. مقابل خاسر. سودکننده. ( آنندراج ) : حاصل و رابح و موجود به هر وقت ز تست هرچه سلطان جهان را غرض و کام و هواست.
مسعودسعد.
فرهنگ فارسی
سودکننده، سوددهنده، سود آور، سودمند ( اسم ) سود بخش سود آور نفع دهنده .