رئیسی

/ra~isi/

لغت نامه دهخدا

رئیسی. [ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب به رئیس. مهم از هر چیز. قسمت بزرگ هر چیز. || ( حامص ) ریاست. رجوع به رئیس و ریاست شود.

رئیسی. [ رَ ] ( اِخ ) دهی است در هشت فرسنگی شمال لار. ( از فارسنامه ناصری ).

فرهنگ فارسی

دهی است در هشت فرسنگی شمال لار .

پیشنهاد کاربران

یعنی کسی که لیاقت این فامیل را داشته و خدا آن را اول نهاده و اینکه ریسی اولین کسی که خدا آنرا آگاه و تیز افریده
رئیسی های رودبار جنوب و کرمان و بلوچستان❤
طایفه میلاسی ایل بختیاروند ( بهداروند )
ساکن منج لردگان - اردل - شهرکرد - مسجدسلیمان - باغملک
رئیسی = رئیس هستی، معرف اسم
کسی که رئیس میباشد

بپرس