رئیسی

/ra~isi/

لغت نامه دهخدا

رئیسی. [ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب به رئیس. مهم از هر چیز. قسمت بزرگ هر چیز. || ( حامص ) ریاست. رجوع به رئیس و ریاست شود.

رئیسی. [ رَ ] ( اِخ ) دهی است در هشت فرسنگی شمال لار. ( از فارسنامه ناصری ).

فرهنگ فارسی

دهی است در هشت فرسنگی شمال لار .

پیشنهاد کاربران

شهیدجمهور سیدابراهیم #رئیسی_کبیر
خدمتگزارترین سردمدار تاریخ ایران !
خدمات وی با کبیرترین پادشاهان تاریخ ایران
برابری می کند !!
کارهایی که رئیسی کبیر برای ایران زمین کرد
هیچکس دیگری نکرده !!!
سیدابراهیم رئیس الساداتی کبیر
بخشی از خدمات دولت
#شهیدجمهور #رئیسی_کبیر
احداث آبراه و رساندن آب دریا به کویر مرکزی ایران
تاسیس بزرگترین آب شیرین کن جهان
احیا و نجات دریاچه ارومیه از کم آبی
...
[مشاهده متن کامل]

پاکسازی سواحل دریای خزر از مرفّهین
احداث بزرگراه های نیمه کاره
از جمله شیراز - اصفهان و تهران - شمال
نجات و احیای بسیاری از کارخانه های ورشکسته
تکمیل بسیاری از پروژه های ناتمام و نیمه کاره
از جمله بیمارستان ها و ورزشگاه ها
کنترل و ساماندهی و مدیریت حرفه ای بحران کرونا
اصلاح قانون پزشکی کودکان زیر ۷ سال
اصلاح الگوی یارانه ۴۵ تومنی
مدیریت حرفه ای بحران بلایای طبیعی
تکمیل راه آهن های تجاری و
ساخت بزرگترین پل راه آهن ایران در گیلان
تعمیر کامل سد همدان و نجات از بی آبی
و خدمات غیره ( مصوبات قانونی )

رئیسی [ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب به رئیس. مهم از هر چیز، قسمت بزرگ هر چیز.
|| ( حامص ) ریاست. رجوع به رئیس و ریاست شود.
رئیسی [ رَ ] ( اِخ ) دهی است در هشت فرسنگی شمال لار ( از فارسنامه ناصری ) .
حجت السلام ریسی کسی که دیروز شربت شهادت رانوشید وبه بالاترین مقام الهی رسید
یعنی کسی که لیاقت این فامیل را داشته و خدا آن را اول نهاده و اینکه ریسی اولین کسی که خدا آنرا آگاه و تیز افریده
رئیسی های رودبار جنوب و کرمان و بلوچستان❤
طایفه میلاسی ایل بختیاروند ( بهداروند )
ساکن منج لردگان - اردل - شهرکرد - مسجدسلیمان - باغملک
رئیسی = رئیس هستی، معرف اسم
کسی که رئیس میباشد

بپرس