( ر آلیسم ) ۱ - ( ادب ) سبک رالیسم دنباله کوشش رمانتیک های نخستین است که در تالیفات خود ساعی بودند تصور واقعی حیات بشر را شرح دهند و ضمنا علیه افراط ادبیات تخیلی و شخصی و احساساتی مجادله کنند . خیال مجسم ساختن حقیقت بخصوص حقیقت موجود با صحت و دقت تمام که از سال ۱۸۵٠ م . رواج یافت صفت عمده ادبیات و هنرهای زیبا در نیمه دوم قر. ۱۹ م .میباشد. برای تولید حس ضد افکار نویسندگان رمانتیک که در آثارشان همواره طرز فکر احساس و رفتار شخصی خود را مجسم میساختند رالیستها انیت را رها کردند.کشفیات و ترقیات علمی که دراواخر نیمه اول قرن نوزدهم نصیب بشر شده بود ادبیات را نیز تحت تاثیر قرار داده نویسندگان و شاعران را از اوج احلام تخیلات بسوی واقعیات و حقایق زندگانی کشانید. رفته رفته مردم از تخیلات رمانتیک خسته میشدند و آثاری را می پسندیدند که زندگی حقیقی خودشان بدبختیها و رنجهای آنان بدون دستکاری و دخالت سلیقه شخصی نویسنده در آن منعکس شده باشد اولین کسی که در فرانسه پیشقدم ایجاد سبک ((رالیسم ) ) شد بالزاک بود که با تصنیف (( کمدی بشری ) ) زندگی واقعی و روزمره مردم عصر خود را بروی صفحه کاغذ آوردو بدنبال او ((چارلز دیکنس ) ) و ((ثاکری ) ) در انگلستان و ((داستایوسکی ) ) در روسیه از این شیوه پیروی کردند. ((فلوبر ) ) نیز دنباله کار ((بالزاک ) )را گرفت و بتکمیل سبکی که او در آثار خود بکار برده بود پرداخت و اصول و قواعد محکمی برای آن وضع کرد .شاهکار بزرگ او در ین سبک کتاب معروف ((مادام بوواری ) ) ( ه. م. )است . ((فلوبر ) ) میگفت که شاهکار آنست که علمی و خارجی از شخصیت باشد و ((صاحب هنر نباید بیش از آنچه خدا خود را در عالم طبیعت تجلی میدهد خویشتن را در آثارش بنمایاند. ) ) ترقیات عمده علوم و بسط علوم جدید مانند زیست شناسی نویسندگان را باین طریق انداخت که آثار خود را عالمانه سازند و اصول علمی را در ادبیات وارد ساخته ازین رهگذر تجددی در آن پدید آوردند چنانکه زولا در تایید این معنی گوید : (( افسانه ای که حاصل تجربه است از نتایج تکمیل علم این قرن است و این نوع افسانه ها علم وظایف الاعضائ را تکمیل مینماید و متناسب با عصر علمی ماست همچنانکه سبک ادبیات کلاسیک و رمانتیک منطبق با عصر فلسفه قرون وسطی و حکمت الهی بوده است . ) ) در این عصر همانطورکه دانشمندان این زمان جز بامور واقعی اشتغال نمیورزند رالیستها هم بقول برادران کنگور ((جامعه را مورد مطالعه دقیق قرار می دهند تا اسناد حقیقی زندگانی بشر را بهمان طرزی که جریان دارد و حقیقت آنچه واقع میشود بدست آورده قسمتهای زندگانی انسانی را در معرض افکار عامه بگذراند. ) ) برای نیل باین مرام بتحقیقات و مطالعاتی بر طبق اصول علمی پرداخته حتی گاهی تجربه نیز میکنند مثلا همان قسم که زیست شناسی همه موجودات را مورد تحقیق و هر یک را قابل مطالعه تشخیص میدهد مشاهدات رالیستها هم شامل همه طبقات هیئت اجتماعی میشود و برای اینکه حقایق را بهتر کشف کند افسانه نویس رالیست شخصا بجامعه ای که می خواهد در کتاب خود وصف کند وارد شده ومانند کارگران معادن باعماق چاهها فرو میرود و مثل دلالان در بورس معامله میکند تا کاملا مسایلی را که میخواهد بنویسد احساس کند و همان احساسات را از زبان قهرمانان افسانه یی خود بیان نماید. نویسندگان رالیست بدو دسته تقسیم شدند: یک دسته باین عقیده گرویدند که هنر شرافت و اهمیت ذاتی دارد و بنابراین نفس هنر مطلوب میباشد و آنان را معتقدان ((هنر برای هنر ) ) می خوانندو دسته دیگر عقیده دارند که هنر وسیله استفاده در نیل بمطلوب دیگر است و اینان معتقدند ((هنر برای فایده ) ) نامیده شده اند. فلوبر که مشهورترین نماینده دسته اول بشمار میرود عقیده دارد که زیبایی حقیقی را نتوان یافت مگر در چیزی که هیچ مصرفی نداشته باشد.بعقیده دسته اول هنر باید از هر گونه قید و ملاحظه آزاد شود و وسیله نیل بهیچ مقصودی نباشد و فقط آیینه و مناظر حیات را بی کم و زیاد و دخل و تصرف و تغییری بنمایاند. پرودن فیلسوف با این عقیده مخالف و پیشوای دسته دوم است .وی معتقد است که هنر باید بر پایه علم استوار باشد. تا [[طبیعت ما را از لحاظ تکامل مادی و معنوی نوع انسان بخوبی بنمایاند.]] این اختلاف عقیده حتی در سبک نگارش هم موثر افتاد .شیوه رالیستها پیرو طریقه [[هنر برای هنر]] ظریف نویسی و ترکیب جمله های آهنگدار و محکم و اختیار اصطلاحات قاطع و مرصع میباشد .برخلاف رالیستهای پیرو طریقه [[هنر برای فایده]] از زبان هر کس سخن میگویند همان عبارات و اصطلاحاتی را مینگارند که در حقیقت آن اشخاص بدان تکلم میکنند. بعلاوه بتحریک برادران گنکور این دسته نویسندگان بر آنند که شیوه خاصی بوجود آورند که قواعد قدیم صرف و نحو در آن رعایت نشود و آن طرز ترکیب معمولی عبارات بهم خورد و جملات طوری ترکیب شود که کاملا احساسات نویسنده را ظاهر سازد . عودبه رالیسم را ظهور دو دسته از شعرای جدید محرز ساخت :پارناسین ها و سمبولیستها. طریقه رالیسم بیشتر توصیف اوضاع حاضر و تحقیق در مطالب را در افسانه ها وارد کرد. ترقی و توسعه تاتر نویسی در قر.۱۹ بیشتر بواسطه ضعف رمانتیسم و ظهور اسلوب جدید رالیسم میباشد . کمدی جدیدی بنام کمدی آداب و رسوم جایگزین درام رمانتیک گردید که در ضمن نمایش وقایع در اخلاق و عادات هم تحقیق میکند.دو نویسنده بزرگ در فرانسه تاتر را روان تازه بخشیدند: پسر الکساندردوما وامیل اوژیه . آن دو بدقت و بصیرت همه زوایای مختلف هیئت جامعه را تحت مطالعه قرار د اده و طریقه رالیسم یعنی نمایاندن حقایق امور را در صحنه تاتر هم وارد کردند. ۲ - یکی از مکتبهای هنری که مبنای آن بر واقع بینی است .هنرمند پیرو این مکتب معتقد است که قیافه طبیعت را زشت یا زیبا باید آزادانه منعکس کند . ظهور رالیسم که بر حصار مکتب کلاسیک شکافی عظیم وارد ساخت در صنایع نیز مانند ادبیات رخنه کرد و حقیقت جویی با کمال پرستی کلاسیکها وافراط رمانتیکها در نقاشی تخیلی به مجادله پرداخت . نقاشان رالیست در تصویر تابلو فقط بمشاهده احوال حاضر توسل می جستند و چون ممکن نبود گذشته را مشاهده کنند نقاشی تاریخی را ترک کردند و بجای آن ترسیم مناظر و تصاویر حقیقی که بذوق عامه نزدیکتر است مشغول گشتند . رالیستها و امپرسیونیستها اساسا تشخیص بین موضوع نجیبانه و عادی معمولی را از بین بردندمثلا مناظر رقص قایق سواری منظره کوچه ها کارخانه ها مزارع و طرز تزیینات داخلی جدید را نقاشی میکردند بطوری که مجموع آثار آنها بهترین فهرست حرکات سکنات البسه و اخلاق قرن نوزدهم را تشکیل میدهد. اندیشه موضوع حکومت ملی و مسئله اجتماعی که از انقلاب ۱۸۴۸ م .ببعد افکار بخود مشغول ساخته بود در هنرهای زیبا نیز تاثیر بخشید چنانکه نقاشان رالیست برای آثار معمولی تابلوهایی مربوط به حکومت ملی که بهترین مظهر احتیاجات و تمایلات عامه بود ترسیم می کردند. عقاید رالیستها در بیانیه ای که کوربه بمناسبت نمایش انفرادی آثار خود در نمایشگاه عمومی سال ۱۸۵۵ م. منتشر ساخت بخوبی ذکر شده و آن بدین منظوم است : ((رالیسم بالاصاله فن دموکراسی است ... مرام من این است که برای تعقیب افکار اخلاق و منظره عصر خود مطابق تشخیصی که میدهم نباید فقط نقاش باشم بلکه باید مرد باشم وبعبارت دیگر بفن نقاشی روح دهم . ) ) ۳ - در مجسمه سازی هم که مانند نقاشی در نیمه قرن ۱۹ رو بتکامل میرفت و متوجه رالیسم میشد تجددی ظاهر گردید و مشاهده و نمایاندن زندگانی معاصر بطور کامل و حقیقی از صفات مخصوص این فن گشت ولی ترقی و تکامل این صنعت بسیار کمتر از ترقی نقاشی صورت گرفته . ۴ - مکتبی است که در آن برای کلیات و انواع وجود حقیقی قایل است و این نظریه درست بر خلاف نظریه مکتب نام گرایی است که تنها قایل بوجود لفظی است .افلاطون برای هر یک از کلیات وجودی بنفسه در عالمی ورای این عالم قایل است ولی ارسطو برای کلیات وجودی در ورای این عالم قایل نیست بلکه میگوید هر یک از افراد کلی خود وجود کلی را مشخص میکند.این مکتب در مقابل مکتب ایده آلیسم است زیرا که ایده آلیست ها معتقدند که آنچه ما در مییابیم در ذهن ماست .رالیسم بر چند نوع است :رالیسم کیفیت یعنی واقعیت کیفیات یعنی آنچه حواس ما درک میکنند وجود خارجی دارد و همه کیفیات عالم از قبیبل طعم رنگ بو همه و همه بطور واقعی در اشیا موجود است . فیزیک ارسطو مبتنی برهمین واقعیت کیفیات میباشد و همه فلاسفه اسکولاستیک اساس فیزیک خود را بر همین واقعیت کیفیات بنیان گذاشته اند .اما روانشناسی امروز بی اساس این اندیشه را بخوبی آشکارکرده است . ( اسم ) واقع بینی حقیقت جویی .