ذیونوسیوس

لغت نامه دهخدا

ذیونوسیوس. ( اِخ ) اول. دشخدا و طاغیه سرقوسه. ( سوراقوسا ) ( از 405 تا 367 ق.م. ) وی سائسی ماهر و ادب دوست بود و قرطاجنیان را او از صقلیه براند. لیکن سؤظنی به افراط داشت. چنانکه همیشه بزیر جامه زرهی پوشیدی و هیچگاه پیراستن موی سر و روی بحلاق نگذاشتی و خطابه های خویش از بالای برجی براندی و دو شب متوالی در مشکوئی نخفتی. و زندانی بزیر زمین کرده بود و در آنجا چیزی چون گوش تعبیه کرده که بوسیله آن گفتار زندانیان میشنید و بر اسرار آنان واقف می گردید. رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 20 و 21 و 22 و 23 و 24 شود.

ذیونوسیوس. ( اِخ ) جوان یا دویم. پسر ذیونوسیوس اول و جانشین او ( 368 ق.م. ) وی را در 358 از سرقوسه براندند. و او پس از دهسال غیبت بازگشت لکن تیمولئون بار دیگر او را تبعید کرد ( 343ق.م. ) و وی بقرنتس رفت. و در آنجا به معلمی کودکان عمر خود بپایان رسانید.

ذیونوسیوس. ( اِخ ) از مردم هالیکارناس. مورخ یونانی معاصر پولیوس قیصر. او راست تاریخی ارجمند بنام رومیان قدیم.هشتم قبل از میلاد درگذشت.

ذیونوسیوس. ( اِخ ) یکی از قضات محکمه آطن موسوم به آریاباغوس و او بدست قدیس بولس دین نصاری گرفت و در اواخر مائة اول میلادی بشهادت رسید.

ذیونوسیوس. ( اِخ ) ملقب براهنما یا معرف. عالم جغرافیائی یونانی در مائة چهارم میلادی. او راست منظومه ای در وصف و تعریف زمین.

پیشنهاد کاربران

بپرس