ذی قار

لغت نامه دهخدا

ذی قار. ( اِخ ) ( برقة... ) نام موضعی است در شعر ذیل :
لقد خبرت عیناک یوما بحبها
ببرقة ذی قار و قدکتم الصدر.
( از معجم البلدان ).
تبه شد لشکرش در حرب ذی قار
عقابش را کبوتر زد بمنقار.
نظامی.

فرهنگ فارسی

نام موضعی است .

پیشنهاد کاربران

معنی ذی قار؛ پرنده است و سیمرغ . صیدال است یا سی دال. اصل آن سیپار گویند و سی پر. در باستان پایتخت سومر بود و نخستین شهر جهان. فارس سی پر گوید و سی مرغ . و عرب ذی قار. امروزه در عراق عرب است به جایگاه.
...
[مشاهده متن کامل]
نزدیک بصره. در دوران کهن نخستین تمدن جهان بود و نژادش ایرانی. سرزمین کی کاووس ( گیل گمش ) . سیمرغ در بختیاری جایگاه ویژه ای داشته و نام پسرانه . اما به دلیل بار معنایی منفی که مرغ در اذهان ایجاد میکرد سیمرغ را سی دال گفته اند. ( شهریار بابادی نیاکان )

بپرس