ذی حیات

/zihayAt/

معنی انگلیسی:
animate, living

لغت نامه دهخدا

ذی حیات. [ ح َ ] ( ع ص مرکب ، اِ مرکب ) جاناوَر. جانور. زائلة. دارای حیات. زنده. خداوند زندگی. || ذی حیاتی در اینجا نیست ؛احدی. هیچکس. متنفسی. دیاری. زنده ای. جانداری جنبنده ، پرنده ای پر نمی زند.

فرهنگ فارسی

دارای حیات جاندار جانور .
جانور . دارای حیات .
دارای حیات، زنده، جاندار

فرهنگ معین

(حَ ) [ ع . ] (ص مر. ) دارای حیات ، زنده ، جاندار.

فرهنگ عمید

دارای حیات، زنده، جاندار.

پیشنهاد کاربران

ذی حیات: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است:
بوناور bunāvar ( کردی: bunavar )
ذی در عربی به معنای داشتن است و ذی حیات ینی کسی یا چیزی ک دارای حیات است

بپرس