ذکاوت
/zekAvat/
مترادف ذکاوت: تیزهوشی، عقل، فراست، فطانت، هوشمندی، هوشیاری
متضاد ذکاوت: فصاحت
برابر پارسی: زیرکی، تیزهوشی، هوشیاری
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
(اسم ) در تداول فارسی بمعنی ذکائ عربی استعمال میشود .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
اگاهی، فراست، زیرکی، ذکاوت، فهم، هوش، خرد، جاسوسی، بینش، روح پاک یا دانشمند
فراست، زیرکی، ذکاوت، هوش، ژرفی، دانایی، هوشمندی
زیرکی، ذکاوت، حدت یا شدت، تیزی
ذکاوت، مغز، هوش، مخ، کله، خرد
ذکاوت، نشاط، روح، هوش
ذکاوت، قضاوت، هوش، اطلاعات، معلومات، دانش، تعمد
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
زرنگی . زیرکی. تیزی تیزبین. ریزبین:ذکاوت.
موقعیت شناسی و تصمیم سریع و درست
کسی که در عواقب امور می اندیشد و راه صحیح را بر می گزیند.
فراست
کیاست
خوشفکری
عزم و حزم
هوش و درایت
نبوغ
هوش، زیرکی، تیزهوشی، عقل، فراست، فطانت، هوشمندی، هوشیاری
سلام
ذکاوت:هوش، تیز هوشی، زیرکی ، باهوشی
معادل انگلسیسش هم میشه brain
ذکاوت:هوش، تیز هوشی، زیرکی ، باهوشی
معادل انگلسیسش هم میشه brain
هوشیاری
زیرکی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)