ذووجهین
لغت نامه دهخدا
بمیدان نگر هست گنبدکنان ( ؟ )
کمیتی که او جوش بسیار دارد.
غرضی که بنای بیت بر آن است آن است که در میدان نگر یعنی ساغر را نگر. گنبدکنان یعنی حباب بر می آرد آن کمیتی که سخت میجوشد. و غرض دوم که بنای بیت بر آن نیست آن است که در میان میدان که جای جولانگری اسبان است خاستها میکند. آن اسب کمیت که جوش بسیار دارد. مثال طریق دوم بر حسب اصطلاح شعر:
پیر نورانی صبح آنرا که گفتی صادق است
مهر خود را بر همه آفاق روشن میکند.
این بیت دو معنی دارد. و مقید دو غرض است. اما غرضی که بنای بیت بر آن است اینکه پیر نورانی صبح آن صبح که او را صادق گفتی آفتاب خویش را بر همه جهان تابنده کند غرض دوم منافی آن است که پیر نورانی صبح آن پیر که او را صادق گفتی شفقت خود بر همه جهانیان پیدا میکند. و این غرض مستفاد از لفظ نورانی و صادق و مهر و روشن که اطلاق این الفاظ هم بر پیری درست آید و هم بر صبح. کذا فی جامع الصنایع.
فرهنگ فارسی
دارای دو روی .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:محتمل الضدین
wikijoo: ذووجهین
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید