ذونجب

لغت نامه دهخدا

ذونجب. [ ن َ ج َ ] ( اِخ ) نجب موضعی است و بدانجا میان تمیم و بنوعامربن صعصعة جنگی بوده است ، یک سال پس از جنگ جبلةو غلبة بنو تمیم را بود. و در آن جنگ ابن کبشه ملک از بنی عامر کشته شد و یزیدبن الصعق و بعض دیگر را اسیر گرفتند و سحیم بن وثیل الریاحی در این وقت گفت :
و نحن ضربنا هامة ابن خویلد
یزید و ضرجنا عبیدة بالدم
بذی نجب اذ نحن دون حریمنا
علی کل جیاش الاجاری مرجم.
|| وادیی است نزدیک ماوان بدیار بنومحارب.
ابوالاحوص ریاحی گوید:
و لو ادرکتة الخیل و الخیل تدعی
بذی نجب ما اقرنت و اجلت.
و رجوع عقد الفرید ج 6 ص 114 شود.

پیشنهاد کاربران