ذومقراطیس
لغت نامه دهخدا
صاحب حبیب السیر او را معاصر بهمن بن اسفندیار گفته است. ( جزء دوم از ج 1 ص 61 و 72 ) و ابن البیطار در مفردات از ذیمقراطیس نامی روایت آرد از جمله در کلمه سلخ الحیة و در کلمه صوف و لکلرک مترجم فرانسوی ابن البیطار در کلمه سلخ الحیة آنرا دیمکراتس ( ذیمقراطیس ) و در کلمه صوف دیمو کراتس نقل کرده است. و معلوم نیست که این کس ذیمقراطیس معروف قائل بجزء لایتجزی یا ذیمقراطس فیثاغورسی و یا ثالثی است که طب و گیاه شناسی میورزیده و کتاب او در دست ابن البیطار بوده ولکن آن کتاب به اروپائیان نرسیده است. واﷲ اعلم. در ترجمه نزهةالارواح آمده است : ظهور ذیمقراطیس به زمان بهمن بن اسفندیار بود و صاحب مقالات و آدابی است که در کتب حکمامدوّن است و گویند او گفت اگر بمن گویند مبین چشمهارا بر هم می نهم و اگر گویند مشنو گوشها میگیرم و اگر گویند مگوی لب فرو میبندم لکن اگر گویند مفهم آن نتوانم ، چه این یک در اختیار من نباشد. و مرحوم دُرّی در حاشیه کتاب میگوید وی همیشه بشاش بود و مردم بلد او از این رو او را دیوانه گمان بردند و بقراط را بعلاج وی مأمور کردند و او به وی خوردن شیر تجویز کرد چون شیر بیاوردند گفت این شیر بزی سیاه و جوان است و چون تحقیق کردند چنان بود که او گفته بود و بقراطاز فراست او در عجب شد و دیری با او در علوم حکمیة بحث کرد از آن پس بقراط گفت همشهریان وی دیوانه اند نه او. ( نقل بمعنی از ترجمه نزهة الارواح ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید