ذوقیفان

لغت نامه دهخدا

ذوقیفان. [ ق َ ی َ ] ( اِخ ) علقمةبن علس. یا علقمةبن شراحیل بن علس بن ذی جدن ملک البون. و در عقد الفرید ذیل ذوجدن آمده است : و من ولده علقمةبن شراحیل ، ذوقیفان الذی کانت له صمصامةعمروبن معدیکرب و قد ذکره عمرو فی شعره حیث یقول :
و سیف لابن ذی قیفان عندی
تخیر نصله من عهد عاد.
( عقدالفرید ج 3 ص 320 ).
و در تاج العروس ذیل ضِرس آرد: ( و ضرس العیر ) و فی بعض النسخ البعیر و هو خطا ( سیف علقمةبن ذی قیفان )الحمیری قال ربع الهمدانی حین قتل قیفان :
ضربت بضرس العیر مفرق رأسه
فخر و لم یصبر بحقک باطله.
و در ردیف «قاف » آمده است : ذوقَیَفان اهمله الجوهری و صاحب اللسان و قال الصاغانی هو لقب علقمةبن عبس هکذا فی النسخ و مثله فی جمهرةبن الکلبی و وجد فی نسخ العباب و التکملة علس باللام و هو ذوجدن بن الحرث بن زیدبن الغوث بن الاصغربن سعدبن عوف بن عدی الحمیری او ذوقیفان بن مالک بن زیدبن ولیعةبن معبدبن سباء الاصغربن کعب بن زیدبن سهل و قرأت فی جمهرة الانساب لابی عبید ما نصه و ذوجدن اسمه عبس بن الحرث من ولده علقمةبن شراحیل و هو ذوقیفان کان ملک البون و البون مدینة لهمدان قتله زیدبن مرسب الهمدانی جد سعیدبن قیس بن زید و ملک بعده مرثدبن علس الذی اتاه امروءالقیس یستمده علی بنی اسد و فی ذی قیفان یقول عمروبن معدی کرب ( رض ):
و سیف لابن ذی قیفان عندی
تخیره الفتی من قوم عاد.
( تاج العروس ).

پیشنهاد کاربران

بپرس