ذوالیمینین


معنی انگلیسی:
ambidextrous

لغت نامه دهخدا

ذوالیمینین. [ ذُل ْ ی َ ن َ ] ( اِخ ) لقبی است که مأمون بطاهر داد، از آن روی که در جنگ با علی بن عیسی شمشیر به هر دو دست بگرفت و بزد بر سر و خودش و سر بدونیم کرد. و محمدبن جریر طبری رحمة اﷲ علیه ایدون گوید... مأمون نامه کرد بتازی و بخط خویش توقیع زد و گفت : بایعنی نفسک و خذ بیعة الناس بالخلافة و قد جعلت فی البیعة یمینک یمینی و شمالک یمینک فأنت ذوالیمینین. ( بلعمی ). و سمعانی در الانساب گوید: چون از چشم چپ اعور بود مأمون این لقب به وی داد. ( کتاب الانساب ). و ابن الاثیر گوید: او نخستین کس است که این لقب داشت ، و وجه آنکه او با دو دست بر یکی از اصحاب عیسی بن ماهان زخمی کرد که او را بدو نیم کرد و یا آنکه مأمون بدو گفت یمینک یمن امیرالمؤمنین و یسارک یمینک.( المرصع ). و ابن خلکان در ترجمه حال ذوالریاستین فضل بن حسن سرخسی گوید: لمّا عزم المأمون علی ارساله [ ارسال طاهربن حسین ] الی محاربة اخیه محمد الامین نظر الفضل بن سهل فی مسئلته فوجد الدلیل فی وسط السماءو کان ذا یمینین فأخبر ان طاهراً یظفر بالامین و یلقب بذی الیمینین فعجب المأمون من اصابة الفضل و لقب طاهراً بذلک و اولع بالنظر فی علم النجوم. طاهربن الحسین بن مصعب بن رزیق بن ماهان خراسانی فوشنجی ، مکنی بأبی الطیب نخستین و بزرگترین و شجاعترین فرزند ایران که پس از سلطه عرب لوای استقلال ایران را برافراشت. ابن خلکان گوید: در جای دیگر در نسب او دیده ام رزیق بن اسعدبن رادویه. و در موضع دیگر اسعدبن زاذان و بعضی مصعب بن طلحةبن رزیق الخزاعی بالولاء الملقب ذالیمینین ، جدّ او رزیق بن ماهان از موالی طلحة الطلحات خزاعی مشهور به کرم و جود مفرط است و طاهر از بزرگترین اعوان مأمون خلیفه عباسی است و مأمون او را از مرو کرسی خراسان بدانگاه که بخراسان بود بمحاربه برادر خویش امین آنگاه که امین بیعت مأمون بشکست بصوب بغداد گسیل داشت و از آن سوی امین ابویحیی علی بن عیسی بن ماهان را بدفع طاهر گماشت و میان آن دو جنگ درپیوست و علی در معرکه کشته شد. ابن العظیمی. حلبی در تاریخ خود آرد که امین علی بن عیسی بن ماهان را بمقابله طاهربن الحسین فرستاد وهر دو سپاه در ری تلاقی کردند و در هفتم شعبان سال 195 هَ. ق. علی بن عیسی کشته شد و گوید که او در جنگ کشته شد و طاهر خبر فتح خویش و قتل علی را بمرو فرستاد و میانه او و مأمون دویست و پنجاه فرسنگ بود و نامه های وی در شب جمعه و شب شنبه و شب یکشنبه پیاپی بمأمون رسید ( نام ماه را ذکر نکرده است ) و پس از آن گوید علی بن عیسی از بغداد در هفتم شعبان سال 195 هَ. ق. بیرون شد و چنین بر می آید که ابن العظیمی روز قتل علی بن عیسی را با روز خروج او از بغداد مشتبه و خلط کرده است و پس از آن گوید که خبر قتل علی بروز پنجشنبه نیمه شوال آن سال ببغداد رسید و از مجموع گفته های ابن العظیمی چنین احتمال میرود که قتل علی در هفتم یا نهم شوال بوده است و ناسخ به تصحیف شوال را شعبان کرده است و در آن صورت گفتار ابن العظیمی با قول طبری مطابق است چه طبری گوید که علی بن عیسی در شعبان از بغداد بیرون شد و در شوال یا رمضان بقتل رسید. واﷲ اعلم. و طاهر بسوی بغداد پیش رفت و شهرهای عرض راه را بجملگی مسخر ساخت و بغداد و امین را محاصره کرد و بروز یکشنبه چهارم صفر سال 198 هَ. ق. امین را بکشت. این است آنچه طبری در تاریخ خویش آورده است.و بعض دیگر نوشته اند که طاهر در امر امین از مأمون پس از غلبه و ظفر بر او کسب تکلیف کرد و او پیراهنی بی گریبان به وی فرستاد و طاهر دانست که مأمون امرقتل برادر خویش داده است و امین را محاصره کرد و اورا بکشت و سر وی بخراسان فرستاد و بر خلافت مأمون بیعت گرفت و مأمون همیشه خدمت و مناصحت و خیرخواهی وی را در نظر داشت. و آنگاه که ببغداد شد و بدو از منزلتی که امثال و اقران وی را در خراسان تا بدان روز دست نداده بود تهنیت و شادباش میگفتند، گفت شاد نیستم چه زنان پوشنگ را بر بامها نمی بینم که مرا تهنیت گویند و این حنینی است بر وطن و جایباش که طاهر در این وقت بی اختیار بر زبان آورده است و این از آن گفت که مولد و منشاء او بخراسان بشهر پوشنگ بود. و جدّ او مصعب مردی شجاع و ادیب والی پوشنگ و هرات بوده است. گویند روزی ببغداد در حرّاقه خویش در دجله میگذشت و مقدس بن صیفی خلوقی شاعر بر ساحل شط بدو نزدیک شد و گفت آیا امیر اجازت فرماید چند بیتی از من شنودن طاهر گفت بگوی و او گفت :بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

لقبی است که مامون به طاهربن حسین (ه.م. ) داد از آنروی که در جنگ با علی بن عیسی بهر دو دست شمشیر زد و سر او را بدونیم کرد.
۱- آنکه بهر دو دست شمشیر زند . ۲- هر کوکبی که در وتد وسط السمائ باشد و تسدیس او وتربیعش هر دو بالای زمین افتد و غلبه او را باشد و آن کوکب که به وتد وسطالسمائ باشد و تسدیسش و تربیعش هردو زیر زمین بود را ذوالیسارین گویند .

فرهنگ عمید

دودست کار، کسی که با هر دو دست کار کند، کسی که با دست راست و چپ خود یکسان کار بکند.

فارسی به عربی

بارع

پیشنهاد کاربران

بپرس