او در دلیری و نیزه زنی معروف بود.
ذوالیزن. [ ذُل ْ ی َ زَ ] ( اِخ ) ( سیف... ) :
کو جریر و کو فرزدق کو ظهیر کو لبید
روبه عجاج و دیک الجن و سیف ذوالیزن...
گو فراز آیند و شعر اوستادم بشنوند
تا غریزی روضه بینند و طبیعی نسترن.
منوچهری.
ای بدل ذوالیزن بوالحسن بن حسن فاعل فعل حسن صاحب ذوکف راد.
منوچهری.
پروردگان مائده خاطر منندگر خود بجمله جز پسرذوالیزن نیند.
خاقانی.
رجوع به سیف... و ابناء شود.