لغت نامه دهخدا
ذوات. [ ذَ ] ( ع اِ ) پوست گندم یا پوست دانه انگور یا پوست خربزه.
فرهنگ فارسی
جمع ذات . ۱ - خداوندان دارندگان صاحبان مالکان : ذوات مال . ۲ - حقایق ماهیات . ۳ - هستیها نفوس .
پوست گندم یا پوست دان. انگور یا پوست خربزه .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
در ترجمه فرمودید ذوات جمع ذات و به معنی خداوندان است اما در متنی که همین حالا از کتاب تاریخ طبیعی دین دیوید هیوم از نشر خوارزمی خواندم ذوات بیشتر معنای خداوند میدهد تا خداوندان.
"کوتاه سخن آنکه سیر رویدادها یا آنچه ما مشیتی خاص می نامیم چندان گوناگون و نامسلم است که اگر آن را حاصل مستقیم تدبیر ذواتی خردمند پنداریم، باید اقرار کنیم که در تدابیر و مقاصد ان ذوات ناهماهنگی هست و. . . "
... [مشاهده متن کامل]
"کوتاه سخن آنکه سیر رویدادها یا آنچه ما مشیتی خاص می نامیم چندان گوناگون و نامسلم است که اگر آن را حاصل مستقیم تدبیر ذواتی خردمند پنداریم، باید اقرار کنیم که در تدابیر و مقاصد ان ذوات ناهماهنگی هست و. . . "
... [مشاهده متن کامل]