ذوابل

لغت نامه دهخدا

ذوابل. [ ذَ ب ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ذابل : ذوابل صعاد از مناهل اکباد سیراب می گردند. ( ترجمه تاریخ یمینی نسخه خطی کتابخانه مؤلف ، ص 227 ).

پیشنهاد کاربران

ذوابل: جمع ذابله: خشکیده، پلاسیده
تثقیف ذوابل: ( نفثة المصدور ص ۱۸ ) : برپا کردن نیزه هایی که چوب شان خشک شده
ذوابل: جمع ذابلة، نیزه باریک چسبیده پوست ( منتهی الأرب )

بپرس