ذو العقل

لغت نامه دهخدا

ذوالعقل. [ ذُل ْ ع َ ] ( ع ص مرکب ) بالضم. آنکه خلق را ظاهربیند و حق را باطن و حق نزد او آئینه خلق باشد و آئینه پنهان گردد و بصورتی که ظاهر بود در آینه هرآینه این احتجاب مطلق است بمقید [ کذا ]. ( آنندراج ):
خلق پیدا بیند و حق را نهان
این چنین بینند یعنی عاقلان.
( از آنندراج ).

ذوالعقل. [ ذُل ْ ع َ ] ( ع ص مرکب ) و ذوالعین. آنکه خلق را و حق را با یکدیگر می بیند:
آنانکه حق و خلق بهم می بینند
بی حق بر خلق یک نفس ننشینند
محجوب از این هر دو نباشند دمی
از هر شجری میوه آن می چینند.
( آنندراج ).
و سیدشریف جرجانی در تعریفات گوید: هوالذی یری الخلق ظاهرا و یری الحق باطنا فیکون الحق عنده مرآةالخلق لاحجاب المرآة بالصور الظاهرة. ( تعریفات ).

فرهنگ فارسی

۱ - صاحب عقل خرد خردمند . ۲ - آنکه خلق را ظاهر بیند و حق را باطن و حق نزد او آیینه خلق باشد . یا ذوالعقل و العین . کسی که حق را در خلق بیند و خلق را در حق .

پیشنهاد کاربران

بپرس