ذو ارام

لغت نامه دهخدا

( ذوآرام ) ذوآرام. ( اِخ ) صاحب تاج العروس گوید: حزم ، به آرام ، جمعتها عاد علی عهدها. قاله ابومحمد الغندجانی فی شرح قول جامعبن مرقیة :
ارقت بذی آرام و هنا و عادنی
عدادالهوی بین العناب و خنثل.
و صاحب منتهی الارب گوید: ذوآرام ؛ جائی که در آن اعلام جمع کرده عاد است.

فرهنگ فارسی

( ذو آرام ) صاحب تاج العروس گوید . حزم به آرام .

پیشنهاد کاربران

بپرس