ذهلی
لغت نامه دهخدا
ذهلی. [ ذُ ] ( اِخ ) سعیدبن عبداﷲ. رجوع به سعیدبن عبداﷲ ذهلی شود.
ذهلی. [ ذُ لی ی ] ( اِخ ) محمدبن احمد الذهلی. مکنی بابی طاهر. فقیهی محدث از قضاة مصر. وی شاعری نیکو بدیهت و مناظری قوی حجت بود و از سال 348 تا 366 هَ. ق. تولیت قضاء مصر داشت.
ذهلی. [ ] ( اِخ ) در تاریخ سیستان آمده است : و او «احمدبن خالد»محمدبن اسماعیل الذهلی را اینجا فرستاد. ( ص 179 ).
ذهلی. [ ذُ ] ( اِخ ) محمدبن یحیی بن عبداﷲ الذهلی بالولاء. مکنی بابی عبداﷲ. از مردم نیشابور و از حفاظ حدیث و فقه است وی از نیشابور بطلب حدیث ببغداد و بصرة و شهرهای دیگررفت و شهرتی تمام یافت. بخاری در صحیح 34 حدیث از وی روایت کرده است. و مشیخت علم بخراسان به وی منتهی شود. و وی احادیث زهری را در دو مجلد گرد کرد و الزهریات نامید. رجوع به تذکرةالحفاظ. تهذیب التهذیب. و المستطرفة و رجوع به الاعلام زرکلی ج 3 ص 999، 1000 شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید