ذهبان

لغت نامه دهخدا

ذهبان. [ ذَ هََ ] ( اِخ ) قریه ای است قرب بحرین بنزدیکی راحة در نواحی زبید که تا حرض یک روزه راه است.

ذهبان. [ ذَ ] ( اِخ ) کوهی است جهینه را باسفل مروة. به ساحل میان جدة و قدید و بین مروة و سقیا. || موضعی است ساحلی به یمن. از قراءُ جند.

ذهبان. [ ذَ / ذُ ] ( ع اِ ) ج ِ ذَهَب.

ذهبان. [ ذَ هََ ] ( )ابوغافل ؟ ( از المرصع خطی ).

ذهبان. [ ذُ ] ( اِخ ) بطنی است از حضرموت. بی شرحی.

پیشنهاد کاربران

بپرس