ذنب السرحان. [ ذَ ن َ بُس ْ س ِ ] ( ع اِ مرکب ) دم گرگ. گرگ دم. عمودصبح. عمودالصُبح. بام ِ بالا. فجر کاذِب. صبح نخستین. صبح کاذب. ( مهذب الاسماء ). فجر اوّل. صبح نخست. و آن روشنائی باشد که در آخر شب بجانب مشرق پیداآید و به وی گمان فجر برند، لکن نباشد و بزودی تاریکی بار دیگر غلبه کند تا آنگاه که فجر صادق یا صبح دوم دمیدن گیرد. رجوع به منطقةالبروج ( نور... ) شود.