[ویکی الکتاب] معنی
ذَنبٌ: گناه(ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی الهی مغف...
معنی
ذَنبِکِ: گناه تو(ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی الهی ...
معنی
ذَنبِهِ: گناهش(ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی الهی مغ...
معنی
ذَنبِهِمْ: گناهشان(ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی الهی ...
معنی
ذُّنُوبَ: گناهان (ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی الهی ...
معنی
ذُنُوبِکُم: گناهانتان (ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی ال...
معنی
ذُنُوبَنَا: گناهانمان (ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی ال...
معنی
ذُنُوبِهِمُ: گناهانشان (ذنب تنها به معنای نافرمانی خدای تعالی نیست بلکه هر وبال و اثر بدی که عمل آدمی داشته باشد هر چند آن عمل نافرمانی امر خدای تعالی نباشد نیز ذنب گفته میشود ، و در نتیجه مغفرت نیز تنها به معنای آمرزش و پوشاندن معصیت نیست بلکه هر ستر و پوششی ال...
معنی
فَجْرِ: سپیده دم (در اصل به معنی باز کردن وشکافتن است اگر صبح را فجر میگویند . برای این است که روشنی پرده ظلمت را پاره کرده به همه جا منتشر میشود .کلمه فجر دو مصداق دارد یکی فجر اول که آن را کاذب میگویند چون دوام ندارد ، بعد از اندکی از بین میرود ، و شکلش شک...
تکرار در قرآن: ۳۹(بار)
(بروزن فلس) گناه. ناگفته نماند: ذنب (بروزن فرس) به معنی دم حیوان و غیره است. و ذنب (بروزن عقل) در اصل به معنی گرفتن دم حیوان و غیره است. هر فعلی که عاقبتش وخیم است آن را ذنب گویند زیرا که جزای آن مانند دم حیوان در آخر است و لذا است که به گناه تبغه گویند که جزایش در آخر و تابع آن است (مفردات) ، برای آنها در عهده من گناهی است میترسم مرا بکشند. جمع ذنب ذنوب بروزن عقول است نحو ، . * ، غرض از «ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنبِکَ وَما تَأَخَّرَ» یعنی چه؟! آیا رسول خدا گناهی داشت تا آمرزیده شود؟! و آن گهی که فتح مکه چه تناسبی با غفران ذنب دارد تا خدا بفرماید برای تو مکه را فتح کردیم تا گناهان تو را بیآمرزیم؟! بخشودن شدن گناهان گذشته طبیعی و عادی است ولی گناهان آینده که هنوز واقع نشدهاند چطور بخشوده میشوند؟! اولا باید دانست: به احتمال نزدیک به یقین مراد از «ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنبِکَ وَما تَأَخَّرَ» گناهان دور و نزدیک است نه گناهانی که در گذشته واقع شده و در آینده واقع خواهد شد. و به عبارت اخری: گناهانی که از مدتها قبل واقع شده و گناهانی که تازه انجام گرفته است. این سخن کاملاً طبیعی است و احتیاج به آن تأمل رکیک ندارد که بگوئیم: یعنی گناهان گذشته را میبخشد و توفیق میدهد که در آینده گناه نکنی. در روایت نیز که این تعبیر آمده باشد بنابر احتمال فوق گناهان دور و نزدیک مرا داند. این احتمال را خداوند به برکت قرآن بر من الهام فرموده و در جای دیگر ندیدهایم. ثانیاً در آیات دیگر نیز بحضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله» نسبت ذنب داده شده که لازم است دقت شود مثل ، بنظر میآید مراد از این ذنب خیالاتی است که درباره توفیق و پیشرفت اسلام به قلب مبارک آن حضرت راه مییافت که آیا این دین پیش میرود؟ لذا خدا فرموده: صبر کن وعده خدا حق است و برای گناهت که در دل تو رفت و آمد میکند استغفار کن. نظیر این سخن است که میگوید ، میفرماید به هنگام بأساء و ضراء متزلزل شدند تا جائی که رسول و مؤمنان گفتند: یاری خدا کی خواهد آمد. این گر چه حکایت از حال آنها نیز دارد و آن گهی رسول من حیث هو به تصریح آیه چنین حال را دارد و آن شامل حضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله» هم میشود. در آیه دیگر آمده ، شاید مراد از این ذنب نیز همان تنگی سینه آن حضرت باشد که فرموده ، و نیز فرموده ، در سوره یوسف آیه 109 فرموده: پیش از تو مردانی فرستادیم و به آنها وحی میکردیم... آیا در زمین سیر نکردند تا عاقبت پیشینیان را بنگرند... آنگاه فرموده «حَتّی اِذا اسْتَیْئِسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا انَّهُم قَدْ کُذِبوا جاءَ هُمْ نَصَرُنا فَنُجِیَّ مَنْ نَشاءَ وَ لا یُرَدُّ بأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرمینَ». ظاهر آنست که ضمیر «ظنّو، اَنَّهُم، کُذِبوا» همه راجع به «الرُّسُل» است و به معنی چنین میشود: تا آنگاه که پیامبران مأیوس شدند و خیال کردند که وعده عذاب درست نبوده یاری ما به آنها رسید. آیا چنین خیالی در ذهن پیامبران خطور میکند؟! و آیا این عبارت اخرای آنست که فرموده «وَ زُلْزِلُوا حَتّی یَقولَ الرَّسولُ وَالَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتی نَصْرُ اللّهِ»؟! واللّه العالم. در المیزان سه ضمیر گذشته را به مردم برگردانده و فرموده: یعنی چون رسل از ایمان مردم مأیوس شدند و مردم پنداشتند که پیامبران به دروغ وعده عذاب دادهاند آنگاه یاری ما آمد. راجع به مرجع سه ضمیر و اینکه راجع به مردم است با آیه هود که درباره قصّه نوح آمده که مردم به نوح گفتند«بَلْ نَظُنَّکُم کاذِبینَ» و فرعون به موسی گفت استدلال کرده است واللّه العالم. اینک میرسیم به آیه «اِنّا فَتَحْنا» به نظر نگارنده حضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله و سلم» درباره توفیق و پیشرفت اسلام ناراحتیها و تنگیهای خاطر داشت چنانکه خداوند بارها فرموده ، ، . این آیات همه برای رفع دلتنگی آن حضرت و برای تسلیت اوست. و چون مکه فتح شد و بت پرستی متلاشی گردید این وعدهها جای خود را گرفت و آن حضرت خاطرش آرام و مطمئن گردید که دیگر دستی بالای ناپدید شدند و کلمه عالمگیر و دلنواز «لااِلهَ اِلّااللّه» مانند کوه استواری سینه به زمین زد لذا خداوند فرمود: برای تو فتحی آشکار پیش آوردیم تا گناهان دور و نزدیکت را(که همان خیالات بوده باشد) بیامرزیم و دیگر آن خیالات به ذهن تو نیاید آخرین سورهایکه به آن حضرت نازل شده سوره نصر است که فرموده «اِذا جاءَ نَصْرُاللّهِ وَ الْفَتْحُ وَ رَأَیْتَ النّاسَ یَدْخُلونَ فی دینِ اللّهِ اَفْواجاً فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوّاباً». یعنی چون یاری خدا و فتح آمد و دیدی که مردم فوج فوج به دین خدا داخل میشوند را تسبیح و حمد بگوی و آمرزش بطلب. طلب آمرزش دیگر برای چیست؟! یعنی حالا که با چشم خود دیدی دین جای خود را گرفت و بعوض یک یک، گروه گروه داخل دین میشوند و وعده خدا عملی شد دیگر از آن خیالات که داشتی آمرزش بخواه؟ مفسران در تقریب آیه شریفه اقوالی دارند که از نظر نگارنده قانع کننده و دلچسب نیست و به آنچه گفتهام اعتماد دارم. بعضی از بزرگان فتح را صلح حدیبیه گرفته و از آیات سوره که صلح مزبور را یادآوری میکند استمداد کرده است. ناگفته نماند گرچه در آیات این سوره راجع به صلح حدیبیه مطلبی هست ولی بعید به نظر میرسد مراد صلح باشد در روایات امام رضا «علیه السلام» آمده که فتح مکه فرمودهاند. و اگر مراد از فتح، جریان حدیبیه باشد باز سخن ما به قوت خود باقی است و صلح حدیبیه سبب آرامش خاطر آن حضرت گردید و دید که وعدههای خدا به تدریج جای خود را میگیرد واللّه العالم. * ، به نظر میآید مراد از این سؤال، سؤال استفهام است یعنی از کسی پرسیده نمیشود تو چه کاره بودهای زیرا خداوند به همه چیز داناست و آن گهی فرمود . و فرمود ، و ما بعد آیه ما نحن فیه این آیه است که «یَعْرَفُ الْمُجْرِمُون بِسیماهُمْ...» یعنی: گناهکاران با علامت خود شناخته میشوند مشروح این سخن در «سئل» خواهد آمد انشاءاللّه.