ذمائم

لغت نامه دهخدا

ذمائم. [ ذَ ءِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ذمیمة : ملک را طرفی از ذمائم اخلاق او به قرائن معلوم شد. ( گلستان ). به یمن قدم درویشان و صدق نفس ایشان ذمائم اخلاق به محامد مبدل گشت. ( گلستان ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع ذمیمه نکوهیده ها : ذمایم اخلاق .

پیشنهاد کاربران

بپرس