[ویکی الکتاب] معنی ذُرِّیَّاتِهِمْ: نسلشان (ذریة در اصل به معنای فرزندان خردسال است ، ولی در استعمالهای متعارف در خردسالان و بزرگسالان هر دو استعمال میشود ، هم در یک نفر به کار میرود ، و هم در چند نفر ، ولی اصلش به معنای چند نفر است )
ریشه کلمه:
ذرر (۳۸ بار)
هم (۳۸۹۶ بار)
یی (۴۰ بار)
فرزند. نسل. در مجمع ذیل آیه 124 بقره میگوید: ذّرّیه و نسل و ولد نظیر هماند و در اصل آن چهار مذهب است ذرء، ذرو، ذری. در ا قرب الموارد میگوید: ذریّه که بضم و فتح و کسر ذال خوانده میشود به معنی نسل است و اصل آن ذرّیئه بوده همزه را بیاء قلب و در هم ادغام کردهاند جمع آن ذّرّیات و ذراری است. . در صحاح میگویند: ذرء به معنی آفریدن است و بنسل جن و انس از همین جهت ذریّه گفتهاند. قاموس نیز آنرا نسل گفته اعم از نسل انس یا جن. به عقیده راغب ذریّه در واحد و جمع بکار میرود و اصل آن جمع است. در اینصورت باید گفت:ذرّیّات و ذراری جمع بجمعاند. ولی از اقراب نقل شده که ذریّه مفرد است. پروردگارا از جانب خودت برای من نسل و فرزند پاکی عطا فرما. از ذرّیه در اینجا جنس اراده شده لذا وصفش جمع آمده است همچنین در آیه و در آیات دیگر نیز چنین است. در اینجا لازم است چند آیه را بررسی کنیم: 1- . ضمیر «ذّرِیَّتِهِ» در ظاهر به ابراهیم عاید است زیرا جمله «وَ نُوحاً هَدَیْنا مِن قَبْلُ» معترضه میباشد و اگر کسی اصرار کند که به نوح عاید است باز به آنچه خواهیم گفت ضروری ندارد. در این آیات عیسی فرزند ابراهیم خوانده شده است باآنکه پدر نداشت و از جانب مادر به ابراهیم متصل است نتیجه آنکه فرزند دختر ذریه شخص است و فرزند حضرت زهرا «علیهم السلام» فرزندان رسول خدا «صلی اللّه علیه و آله»اند. بنی امیّه و بنی عباس از اینکه به حسنین و سایر ائمه «علیهم السلام» ابن رسول اللّه گفته شود ناراحت بودند و اصرار داشتند چنین خطابی به آنان «علیه السلام» نشود بلکه ابن علی گفته شود. نقل است که حجاج بن یوسف لعنه اللّه یحیی بن معمّر را خواست و گفت شنیدهام میگویی حسن و حسین از ذریّه پیغبراند و این مطلب را در قرآن پیدا میکنی من کتاب خدا را از اوّل تا آخر خواندم همچو چیزی نیافتم؟! یحیی گفت: آیا سوره انعام را نمیخوانی؟ «وَ مِنْ ذُرِّیَتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ» تا رسید به «یَحْیی وَ عیسی» گفت آیا عیسی از فرزندان ابراهیم نیست با آنکه پدر نداشت؟ حجّاج گفت: راست گفتی. (تفسیر عیاشی ذیل آیه فوق). معاویه روزی به غلام خودش ذکوان گفت: اگر بحسن و حسین نامه نوشتی ابن رسول اللّه ننویس زیرا آنها پسران علی هستند. ذکوان اظهار اطاعت کرد. روزی معاویه باو دستور داد نام فرزندان او را نوشته و پیش وی بیاورد، ذکوان نامهای پسران و دختران وپسر زادگان معاویه را نوشت و حاضر کرد ولی از نوادههای دختری او نامی نبورد. معاویه گفت: چرا عدهای از فرزندان مرا ننوشتهای؟ ذکوان گفت: مرا غیر از اینها فرزندان دیگری داری؟ گفت مگر دختر زادگانم فرزندان من نیستند؟ ذکوان فرست را مغتنم شمرده گفت: چگونه پسران دختر پیغمبر پسران او نیستند ولی فرزندان دختر تو فرزند تواند؟ معاویه در پاسخ وا ماند و گفت: در جای دیگر اظهار نکن (کشف الغّمه ص 164). از این دو مطلب روشن میشودکه بنی امیّه از این جریان بسیار ناراحت بودهاند. حسن بن شعبه رحمه اللّه در تحف العقول ضمن گفتگوی هدف موسی بن جعفر «علیه السلام» با هارون عباسی نقل میکند که هارون به آن حضرت گفت: چرا به علی نسبت داده نمیشوید با آن که پدر شماست و به رسول خدا نسبت داده میشوید با آنکه جدّ شماست؟ حضرت فرمود: خدا عیسی بن مریم را به خلیل خود ابراهیم نسبت داده به وسیله مادرش مریم که بشری به او دست نزد و آنگاه آیات فوق را قرائت فرمودند...) نگارنده این مطلب را بطور مشروح در کتاب شخصیت حضرت مجتبی «علیه السلام» ص 156 - 162 نوشتهام طالبین به آن جا رجوع کنند و علّامه امینی رحمه اللّه در الغدیر ج 7 ص 121 - 129 ط2 آنرا بطور مفّصل عنوان نموده است. 2 - از این آیه روشن میشود که ابلیس هم نسل و فرزندان دارد ولی کیفیت این زاد و ولد برای ما مجهول است. 3 - در این آیه ذّریّه به اصحاب نوح نیز شامل است زیرا در سوره شعراءِ آمده تفصیل این مطلب در (اهل) گذشت. 4 - . ظاهر آن است که «ذُرِّیَّتَهُمْ» مفعول «اَ خَذَ» است. یعنی یاد کن زمانی را که پروردگارت نسل آدمیان را از بنی آدم یعنی از پشت آنها گرفت و آنها رابرخودشان نشان داد و گواه گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند بلی گواهی دادیم این عمل برای آن بود که روز قیامت نگویند ما از این غافل بودیم و یا بگویند پدران ما مشرک بودند و ما نسل آنها بودیم و به پیروی از آنها مشرک شدیم چرا ما را بکار آنها هلاک میگردانی؟ فکر میکنم مراد از این دو آیه آن است که خداوند بشر از این حین گرفته شدن از صلب پدر طوری آفریده که توحید را فطری او کرده است و آن گواه بودن شخص بر خویش و اقرار ذاتی بر توحید است و اشهاد و الست بربّکم و گواهی آنها همه بر سبیل فطرت و تکوین است نه ظاهری و عادی. و ظرف اشهاد این دنیا است از وقت جدا شدن از صلب پدر تا وقت مردن. و در نتیجه شخص روز قیامت نمیتواند بگوید من توحیدد را درک نکردم و نمیتواند بگوید، در شرک از پدران پیروی نمودم. زیرا فطرت او راهنمای اوست. . در این صورت آیه شریفه راجع به عالم ذّر نقل شده شاید مراد از آنها عالم سلّولهاست که در پشت پدراناند و خدا در حین اخذ آنها در حین وارد کردن به رحم مادر از آنها گواهی گرفت. و اگر این حقیقت ثابت شود که خداوند تمام بنی آدم را بصورت ذرات ریز از وجود آدم اولی بیرون آورد و از آنها توحید گواهی خواست و آنها گواهی دادن، این مطلب از ظاهر آیه فهمیده نمیشود. سید مرتضی علمالهدی (ره) در امالی خود مجلس 3 بر کسانی که آیه را حمل بر ذّر کردهاند سخت حمله کرده و میگوید: بعضی بی بصیرت و نافرزانه پینداشته که تأویل آیه آن است: خداوند همه اولاد آدم «علیه السلام» را از پشت او خارج کرد و آنها بصورت ذرّات بودند معرفت خود را بر آنها مقرر فرمود و آنها را بر نفس خویش گواه گرفت. این تأویل را عقل باطل و محال میداند ظاهر قرآن نیز بر خلاف آن شهادت میدهد زیراخدا فرمود «مِنْ بَنی آدَمَ» نه فرمود از آدم و فرمود «مِنْ ظُهُورِ هِم» از پشت آنها نه از پشت آدم و فرمود «ذَرِّیَّتَهُمْ» فرزندان آنها را نه فرزندان آدم را بعد فرمود: تا روز قیامت نگویید غافل بودیم و نگویید پدران ما مشرک بودند و ما از آنها پیروی کردیم این دلیل است که آیه شامل فرزندان صلبی آدم «علیه السلام» نیست بلکه شامل کسانی است که پدران مشرک داشتهاند. المیزان پس از نقل اقوال و اجوبه بسیار عقیده دارد که نشأه فعلی انسان مسبوق است به نشأه انسانی دیگر که عیناً نظیر این نشأه است ولی در آن افراد انسان از خدای خود پوشیده نیستند و با مشاهده خویش وحدانیّت خدا را در ربوبیتش میبینند از طریق استدلال بلکه از این حیث که از ربوبیت خدا قطع نیستند و آنرا مفقود نمیکنند به ربوبیت و حق دیگر اقرار مینمایند نا پاکی شرک و آلودگیهای گناهان از احکام آن نشأه... آن وقت فرموده ایرادهائی که بر قول مثبتین عالم ذرّ وارد شده بر این قول وارد نیست. ولی اثبات این مطلب مشکل است مخصوصاً با ملاحظه آیه بعدی که غرض از اشهاد را بیان میکند. نا گفته نماند روایات عالم ذرّ که در کتب شیعه و اهل سنّت نقل شده نوبت خود زیاد است و خدا بحقیقت امر داناست. 5- . در تفسیر المیزان میگوید علت نسبت حمل بر ذرّیّة بر انگیختن شفقت و رحمت است طبرسی ذریّة را در آیه بر معنای فاعلی و پدران و اجداد گرفته زیرا ذرء به معنی خلق است و اولاد از پدران خلق میشوند و فلک مشحون را کشتی نوح فرموده است ولی آیه سوم با آن جور در نمیآید و در آن صورت میفرمود «لَوْ نَشاءُ لَاَغْرَقناهُم» یعنی اگر میخواستیم آنها را در کشتی نوح غرق میکردیم. صاحب کتاب تجسم عمل آقای محمد امین رضوی احتمال دادهاند که مراد از فلک مشحون رحم مادر و از ذریه فرزندان است که در آن حمل میشوند در این صورت باید گفت: لام الفلک برای عهد است و اشاره برحم، که فلک بخصوصی است. ناگفته نماند اگر فلک در آیه شریفه نکره میآمد احتمال ایشان قویتر میشد زیرا که رحم کشتی مخصوصی است ولی اطلاق الفلک برحم در استعمال عرب ظاهراً یافته نیست. ز مخشری میگوید ذریّه مردم را که حملشان بر آنها اهمیت داشت در کشتی حمل کردیم این سخن از اقوال دیگر قوی بنظر میرسد. 6- . مراد از ذریّه ظاهراً کودکان نیستند زیرا اتبّاع با ایمان در صورتی است که عاقل و مکلّف و بزرگ باشند در این صورت ذریّه لاحق شده به پدران، خودشان نیز ذَریّه و نسل خواهند داشت ظاهراً مراد از الحاق ذرّیّه الحاق در مغفرت و در بهشت رفتن است و ظاهر آن است که ذّریّة از لحاظ مقام و عمل از پدران کمتراند و در درجه دوم قرار گرفتهاند ولی خداوند بالطف خود آنها را به مقام پدران میرساند آیات زیر مطلب را روشن میکند که ملائکه درباره مؤمنان واقعی به خدا میگویند: ، این که اول به مؤمنان دعا شده و سپس آباء و ازواج و ذرّیات آمده است که آنها در رتبه اول نیستند. 7- ، در این آیه ذریه بطور تغلیب بر زن نیز شامل است زیرا حضرت ابراهیم «علیه السلام» فرزندش اسماعیل و زنش هاجر را در بیابان مکه اسکان داد. و این دعا را خواند.
ریشه کلمه:
ذرر (۳۸ بار)
هم (۳۸۹۶ بار)
یی (۴۰ بار)
فرزند. نسل. در مجمع ذیل آیه 124 بقره میگوید: ذّرّیه و نسل و ولد نظیر هماند و در اصل آن چهار مذهب است ذرء، ذرو، ذری. در ا قرب الموارد میگوید: ذریّه که بضم و فتح و کسر ذال خوانده میشود به معنی نسل است و اصل آن ذرّیئه بوده همزه را بیاء قلب و در هم ادغام کردهاند جمع آن ذّرّیات و ذراری است. . در صحاح میگویند: ذرء به معنی آفریدن است و بنسل جن و انس از همین جهت ذریّه گفتهاند. قاموس نیز آنرا نسل گفته اعم از نسل انس یا جن. به عقیده راغب ذریّه در واحد و جمع بکار میرود و اصل آن جمع است. در اینصورت باید گفت:ذرّیّات و ذراری جمع بجمعاند. ولی از اقراب نقل شده که ذریّه مفرد است. پروردگارا از جانب خودت برای من نسل و فرزند پاکی عطا فرما. از ذرّیه در اینجا جنس اراده شده لذا وصفش جمع آمده است همچنین در آیه و در آیات دیگر نیز چنین است. در اینجا لازم است چند آیه را بررسی کنیم: 1- . ضمیر «ذّرِیَّتِهِ» در ظاهر به ابراهیم عاید است زیرا جمله «وَ نُوحاً هَدَیْنا مِن قَبْلُ» معترضه میباشد و اگر کسی اصرار کند که به نوح عاید است باز به آنچه خواهیم گفت ضروری ندارد. در این آیات عیسی فرزند ابراهیم خوانده شده است باآنکه پدر نداشت و از جانب مادر به ابراهیم متصل است نتیجه آنکه فرزند دختر ذریه شخص است و فرزند حضرت زهرا «علیهم السلام» فرزندان رسول خدا «صلی اللّه علیه و آله»اند. بنی امیّه و بنی عباس از اینکه به حسنین و سایر ائمه «علیهم السلام» ابن رسول اللّه گفته شود ناراحت بودند و اصرار داشتند چنین خطابی به آنان «علیه السلام» نشود بلکه ابن علی گفته شود. نقل است که حجاج بن یوسف لعنه اللّه یحیی بن معمّر را خواست و گفت شنیدهام میگویی حسن و حسین از ذریّه پیغبراند و این مطلب را در قرآن پیدا میکنی من کتاب خدا را از اوّل تا آخر خواندم همچو چیزی نیافتم؟! یحیی گفت: آیا سوره انعام را نمیخوانی؟ «وَ مِنْ ذُرِّیَتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ» تا رسید به «یَحْیی وَ عیسی» گفت آیا عیسی از فرزندان ابراهیم نیست با آنکه پدر نداشت؟ حجّاج گفت: راست گفتی. (تفسیر عیاشی ذیل آیه فوق). معاویه روزی به غلام خودش ذکوان گفت: اگر بحسن و حسین نامه نوشتی ابن رسول اللّه ننویس زیرا آنها پسران علی هستند. ذکوان اظهار اطاعت کرد. روزی معاویه باو دستور داد نام فرزندان او را نوشته و پیش وی بیاورد، ذکوان نامهای پسران و دختران وپسر زادگان معاویه را نوشت و حاضر کرد ولی از نوادههای دختری او نامی نبورد. معاویه گفت: چرا عدهای از فرزندان مرا ننوشتهای؟ ذکوان گفت: مرا غیر از اینها فرزندان دیگری داری؟ گفت مگر دختر زادگانم فرزندان من نیستند؟ ذکوان فرست را مغتنم شمرده گفت: چگونه پسران دختر پیغمبر پسران او نیستند ولی فرزندان دختر تو فرزند تواند؟ معاویه در پاسخ وا ماند و گفت: در جای دیگر اظهار نکن (کشف الغّمه ص 164). از این دو مطلب روشن میشودکه بنی امیّه از این جریان بسیار ناراحت بودهاند. حسن بن شعبه رحمه اللّه در تحف العقول ضمن گفتگوی هدف موسی بن جعفر «علیه السلام» با هارون عباسی نقل میکند که هارون به آن حضرت گفت: چرا به علی نسبت داده نمیشوید با آن که پدر شماست و به رسول خدا نسبت داده میشوید با آنکه جدّ شماست؟ حضرت فرمود: خدا عیسی بن مریم را به خلیل خود ابراهیم نسبت داده به وسیله مادرش مریم که بشری به او دست نزد و آنگاه آیات فوق را قرائت فرمودند...) نگارنده این مطلب را بطور مشروح در کتاب شخصیت حضرت مجتبی «علیه السلام» ص 156 - 162 نوشتهام طالبین به آن جا رجوع کنند و علّامه امینی رحمه اللّه در الغدیر ج 7 ص 121 - 129 ط2 آنرا بطور مفّصل عنوان نموده است. 2 - از این آیه روشن میشود که ابلیس هم نسل و فرزندان دارد ولی کیفیت این زاد و ولد برای ما مجهول است. 3 - در این آیه ذّریّه به اصحاب نوح نیز شامل است زیرا در سوره شعراءِ آمده تفصیل این مطلب در (اهل) گذشت. 4 - . ظاهر آن است که «ذُرِّیَّتَهُمْ» مفعول «اَ خَذَ» است. یعنی یاد کن زمانی را که پروردگارت نسل آدمیان را از بنی آدم یعنی از پشت آنها گرفت و آنها رابرخودشان نشان داد و گواه گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند بلی گواهی دادیم این عمل برای آن بود که روز قیامت نگویند ما از این غافل بودیم و یا بگویند پدران ما مشرک بودند و ما نسل آنها بودیم و به پیروی از آنها مشرک شدیم چرا ما را بکار آنها هلاک میگردانی؟ فکر میکنم مراد از این دو آیه آن است که خداوند بشر از این حین گرفته شدن از صلب پدر طوری آفریده که توحید را فطری او کرده است و آن گواه بودن شخص بر خویش و اقرار ذاتی بر توحید است و اشهاد و الست بربّکم و گواهی آنها همه بر سبیل فطرت و تکوین است نه ظاهری و عادی. و ظرف اشهاد این دنیا است از وقت جدا شدن از صلب پدر تا وقت مردن. و در نتیجه شخص روز قیامت نمیتواند بگوید من توحیدد را درک نکردم و نمیتواند بگوید، در شرک از پدران پیروی نمودم. زیرا فطرت او راهنمای اوست. . در این صورت آیه شریفه راجع به عالم ذّر نقل شده شاید مراد از آنها عالم سلّولهاست که در پشت پدراناند و خدا در حین اخذ آنها در حین وارد کردن به رحم مادر از آنها گواهی گرفت. و اگر این حقیقت ثابت شود که خداوند تمام بنی آدم را بصورت ذرات ریز از وجود آدم اولی بیرون آورد و از آنها توحید گواهی خواست و آنها گواهی دادن، این مطلب از ظاهر آیه فهمیده نمیشود. سید مرتضی علمالهدی (ره) در امالی خود مجلس 3 بر کسانی که آیه را حمل بر ذّر کردهاند سخت حمله کرده و میگوید: بعضی بی بصیرت و نافرزانه پینداشته که تأویل آیه آن است: خداوند همه اولاد آدم «علیه السلام» را از پشت او خارج کرد و آنها بصورت ذرّات بودند معرفت خود را بر آنها مقرر فرمود و آنها را بر نفس خویش گواه گرفت. این تأویل را عقل باطل و محال میداند ظاهر قرآن نیز بر خلاف آن شهادت میدهد زیراخدا فرمود «مِنْ بَنی آدَمَ» نه فرمود از آدم و فرمود «مِنْ ظُهُورِ هِم» از پشت آنها نه از پشت آدم و فرمود «ذَرِّیَّتَهُمْ» فرزندان آنها را نه فرزندان آدم را بعد فرمود: تا روز قیامت نگویید غافل بودیم و نگویید پدران ما مشرک بودند و ما از آنها پیروی کردیم این دلیل است که آیه شامل فرزندان صلبی آدم «علیه السلام» نیست بلکه شامل کسانی است که پدران مشرک داشتهاند. المیزان پس از نقل اقوال و اجوبه بسیار عقیده دارد که نشأه فعلی انسان مسبوق است به نشأه انسانی دیگر که عیناً نظیر این نشأه است ولی در آن افراد انسان از خدای خود پوشیده نیستند و با مشاهده خویش وحدانیّت خدا را در ربوبیتش میبینند از طریق استدلال بلکه از این حیث که از ربوبیت خدا قطع نیستند و آنرا مفقود نمیکنند به ربوبیت و حق دیگر اقرار مینمایند نا پاکی شرک و آلودگیهای گناهان از احکام آن نشأه... آن وقت فرموده ایرادهائی که بر قول مثبتین عالم ذرّ وارد شده بر این قول وارد نیست. ولی اثبات این مطلب مشکل است مخصوصاً با ملاحظه آیه بعدی که غرض از اشهاد را بیان میکند. نا گفته نماند روایات عالم ذرّ که در کتب شیعه و اهل سنّت نقل شده نوبت خود زیاد است و خدا بحقیقت امر داناست. 5- . در تفسیر المیزان میگوید علت نسبت حمل بر ذرّیّة بر انگیختن شفقت و رحمت است طبرسی ذریّة را در آیه بر معنای فاعلی و پدران و اجداد گرفته زیرا ذرء به معنی خلق است و اولاد از پدران خلق میشوند و فلک مشحون را کشتی نوح فرموده است ولی آیه سوم با آن جور در نمیآید و در آن صورت میفرمود «لَوْ نَشاءُ لَاَغْرَقناهُم» یعنی اگر میخواستیم آنها را در کشتی نوح غرق میکردیم. صاحب کتاب تجسم عمل آقای محمد امین رضوی احتمال دادهاند که مراد از فلک مشحون رحم مادر و از ذریه فرزندان است که در آن حمل میشوند در این صورت باید گفت: لام الفلک برای عهد است و اشاره برحم، که فلک بخصوصی است. ناگفته نماند اگر فلک در آیه شریفه نکره میآمد احتمال ایشان قویتر میشد زیرا که رحم کشتی مخصوصی است ولی اطلاق الفلک برحم در استعمال عرب ظاهراً یافته نیست. ز مخشری میگوید ذریّه مردم را که حملشان بر آنها اهمیت داشت در کشتی حمل کردیم این سخن از اقوال دیگر قوی بنظر میرسد. 6- . مراد از ذریّه ظاهراً کودکان نیستند زیرا اتبّاع با ایمان در صورتی است که عاقل و مکلّف و بزرگ باشند در این صورت ذریّه لاحق شده به پدران، خودشان نیز ذَریّه و نسل خواهند داشت ظاهراً مراد از الحاق ذرّیّه الحاق در مغفرت و در بهشت رفتن است و ظاهر آن است که ذّریّة از لحاظ مقام و عمل از پدران کمتراند و در درجه دوم قرار گرفتهاند ولی خداوند بالطف خود آنها را به مقام پدران میرساند آیات زیر مطلب را روشن میکند که ملائکه درباره مؤمنان واقعی به خدا میگویند: ، این که اول به مؤمنان دعا شده و سپس آباء و ازواج و ذرّیات آمده است که آنها در رتبه اول نیستند. 7- ، در این آیه ذریه بطور تغلیب بر زن نیز شامل است زیرا حضرت ابراهیم «علیه السلام» فرزندش اسماعیل و زنش هاجر را در بیابان مکه اسکان داد. و این دعا را خواند.
wikialkb: ذُرّیّاتِهِم